خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۳ آذر ۱۴۰۰) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

قسمت ۶۷ سریال ترکی محکوم
قسمت ۶۷ سریال ترکی محکوم

خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی محکو

زاهد جلوی در خانه‌اش با جیدا خداحافظی می کند و سوار تاکسی می شود تا به طرف دادگستری برود او بین راه متوجه می‌شود که راننده کسی نیست جز باریش و به طرف دادگستری نمیره و زاهد میترسد. ساشا به بوگه زنگ میزنه و میگه باریش تازه فهمیده که تومریس را پدرش زاهد کشته و تا ازش غافل شدم سوار موتور شد رفت. بوگه نگران باریش میشود و میگه باید هرچه سریعتر او دستگیر بشه تا بلایی سرش نیومده اینجوری برای خود باریش هم خوبه ساشا کلافه می شود. فیرات به جنگل می رود و با اسلحه ساشا را تهدید می کند که بهش بگه باریش کجاست؟ ساشا میگه من خودمم نمیدونم کجاست همان موقع از دادگستری به فیرات زنگ می‌زنند و بهش میگن که زاهد هنوز نیومده او حدس میزند که باریش رفته باشه سراغ زاهد به خاطر همین با دستبند ساشا را به درب کاروان می بندد و از اونجا میره. فیرات از دریا می خواهد تا تعدادی نیرو به جنگل بفرستد تا ساشا را دستگیر کند. باریش زاهد را به طرف جنگل می برد و قصد دارد تا او را زنده به گور کند او قبری بزرگ میکند سپس شروع میکنه به گفتن تمام آزار و اذیت هایی که کرده او دوباره توهم ساواش را میزند سپس سعی می کند زاهد را در قبری که کنده به زور جا کند و رویش خاک می ریزد. همان موقع فیرات و دریا به همراه مامور ها به آنجا میرن و باریش را دستگیر می کنند آنها باریش را به دادگستری می برند باریش در راهرو شروع میکنه به بلند خندیدن و میگه که من ساواش نیستم و به خاطر می آورد که یکدفعه ساواش بهش گفته بود که اگه میخواد خلاص بشه بهشون بگه که ساواش نیست بلکه باریش هستش و توهم او را میزند اینجوری خیلی راحت تر آزاد میشه.

فیرات با دریا و بوگه شوکه شدن و با تعجب باریش را نگاه میکند باریش مامور هایی که او را گرفته اند را گاز میگیرد باریش را به زندان منتقل می کنند. فیرات مجاهد را دوباره به عنوان نگهبان زندان سر کارش برمیگرداند مجاهد به فیرات میگه مراقب باش هر کسی میخواد نزدیکش بشه گازش می گیرد. فیرات به سلول انفرادی باریش میرود آنجا بهش میگه که آماده بشود چون قرار است به دادگاه بروند باریش میخواد بهش حمله کنه که نگهبان‌ها جلویش را می گیرند و به دهانش ماسکی شبیه پوزبند می بندند و او را از آنجا بیرون می آورند. جلوی دادگستری خبرنگار های زیادی در حال سوال کردن از دادستان کل درباره باریش هستند. بوگه هم به دادگاه اومده فیرات و مامور های نگهبان باریش را به دادگاه می آورند. ساشا و رافیع در حال جمع کردن وسایلشان هستند تا از کشور فرار کنند زنگ در خانه به صدا درمیاد که رافیع میگه پیتزا سفارش داده بودم و وقتی در را باز میکند پیک با اسلحه تهدیدش می کند که تسلیم شود رافیع سریع آن در را می بندد و به ساشا میگه از در پشتی فرار کند. دریا و مامور های پلیس به خانه رافیع حمله می کنند اما موفق نمی شوند که آنها را دستگیر کنند. دادگاه باریش تشکیل می شود فیرات به همراه مدارکی که از باریش در دست دارد از قاضی تقاضای حبس ابد و یک روز برای او می کند اما وکیل باریش می گوید موکل من سلامت روان خودش را از دست داده باریش صحبت میکند و میگه من ساواش را میبینم و او هستش که از من میخواد این افراد را بکشم فیرات این ادعا را رد می کند و می گه در زمان کشتن ملیکه اولین مقتول باریش ساواش هنوز زنده بوده. قاضی برای باریش حکم حبس ابد می برد ولی میگه باید کمیسیون پزشکی تشکیل شود تا مشخص بشه حبسش را باید در زندان بکشد یا در بیمارستان روانی.

بعد از دادگاه فیرات به حاجی میگه تمام تلاشمو میکنم که باریش تو زندان حبسش را بکشد نه تو بیمارستان روانی! سپس به حاجی میگه تا بوگه را از در پشتی ببرد بیرون تا خبرنگارها متوجه حضورش نشن بوگه تشکر میکنه و به طرف خانه زاهد میره. زاهد که برای این که ثابت شده باریش ساواش نیست شرکت را پس گرفته و مشغول کارهای شرکتش است.بوگه وقتی میرسه با عصبانیت ازش گلگی می کند که چرا در دادگاه باریش حضور پیدا نکرده بود و حتی یه وکیل هم برایش نگرفته بود زاهد میگه باریش قاتل است و باید به سزای اعمالش برسد. بوگه بهش میگه تو هم قاتلی پس تو هم باید به سزای اعمالت برسی! زاهد میگه هیچ مدرکی نداری که ثابت کنه من قاتلم بوگه با عصبانیت از آنجا میره. رافیع و ساشا در ماشین در حال فرار کردن هستند که یکی از افراد ساشا که در دادگاه باریش حضور داشته اخبار آنجا را می‌رساند که نتیجه چی شد سپس پیغام باریش را بهش میده که کمکش کنه و نجاتش بدهد. بوگه به مدرسه به دنبال پسرش جان می رود مدیر مدرسه بهش میگه که دوستانش درباره پدرش بهش چیزهایی گفتن و جان هم باهاشون دعوا کرده. او جان را با خودش بیرون می برد تا درباره باریش باهاش صحبت کنه و بهش میگه که برایش کاری پیش اومده و مدتی نمیتونه بیاد پیشمون ولی تو نباید یادت بره که پدرت دوست داره. فیرات در زندان به اتاق باریش می رود و با حرفهایش سعی می کند او را عصبانی کند سپس به اتاق بازجویی میبرتش. بوگه به آنجا رفته تا باریش را ببیند اما او با دیدن بوگه عصبی می شود چون او او را مقصر می داند تو لو رفتن باریش سپس از نگهبان می خواهد تا او را به سلولش برگرداند…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا