خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۷۶ سریال ترکی بهار

قسمت ۷۶ سریال ترکی بهار

تیمور رفته خونه افسون تا اونو برسونه و باهم حرف بزنن درباره اتفاق پیش اومده افسون یکدفعه تیمور را میبوسه که او جا میخوره و افسون سیلی تو صورتش میزنه تیمور میگه سما معلوم هست چیکار میکنین؟ اول میبوسین بعد کتک میزنین؟ من اصلا میرم اول تجاوز میکنین بعد خشونت نشون میدین! او وقتی به خونه میرسه رنگین میگه چرا یه طرف صورتت قرمزه؟ او میگه سردم بود و به بهونه خستگی و دوش گرفتن میره اتاق تا بعد از دوش بخوابه. اورن با بهار دردودل میکنه و میگه من دیگه نمیتونم جراحی کنم! بهار میگه مگه میشه؟ تو خوب میشی اورن میگه رفتم پیش دوستم پزشکه بهم یکسری قرص و دارو داد بهار میگه خوب میشی دیگه اورن میگه نمیدونم میترسم که خوب نشم! تو در کنار پزشک خوب بودن یه مادر نمونه ای ولی من چی؟ من فقط یه جراحم! بهار سعی میکنه آرومش کنه. آراز رفته دم در خانه سرن و مدام صداش میزنه تا بیاد بیرون همسایه سرن کلافه میشه و روش آب میریزه تا بره همان موقع از پشت سر سرن میاد و میگه اینجا چیکار میکنی؟ و باهم سر بچه و رابطه بینشون بحث میکنن سپس به نتیجه نمیرسن و سرن از اونجا میره. آراز حالش بد میشه و تو خوردن نوشیدنی زیاده روی میکنه و به جای سرن تا صبح با دوروک حرف میزنه.

رنگین فردای آن روز روی کت تیمور موهای کوتاهی میبینه که میگه این مال بهاره و وقتی به تیمور میگه او میگه این حرفا چیه اول صبحی؟ و با کلافگی میره. تو بیمارستان آنها با افسون و رضا روبرو میشن و افسون که صبح ماجرای شب گذشته رو به یاد آورده، از تیمور سعی میکنه دوری کنه اما موفق نمیشه. هما و جم باهم در حال حرف زدنن که وقتی بهار به هما و اورن به جم زنگ میزنه شک میکنن بهشون که باهم دارن حرف میزنن بعد از تمام شدن حرفاشون بهار با هما حرف میزنه و بهش میگه که باید درباره جم باهم حرف بزنیم. تیمور میره بهار و برای اینکه نتونسته یه مادر را نجات بده و از دستش دادن بهم ریخته و گریه میکنه که بهار آرومش میکنه رنگین آنهارو تو بغل هم میبینه که به اورن میگه بیا از این صحنه لذت ببر. اورن وقتی میبینه جا میخوره. گل چیچک و نورا میخوان برن به سالن زیبایی تا به خودشون برسن بعد برن به بیمارستان تا گل چیچک دکتر هما و نورا آقا رضارو ببینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا