خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی عشق از نو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۷۶ سریال ترکی عشق از نو
اورهان با مریم تماس میگیرد و میگوید که ارتان با بچه فرار کرده است. مریم از سادگی اورهان عصبانی شده و میگوید که او ارتان را نفرستاده بود و حالا نمیدانند باید چه کنند. همه در بیمارستان دور زینب هستند.زینب میخواهد با یادگار تنها باشد. او از یادگار بابت اینکه تمام این سالها برای او مادری کرده بود تشکر میکند و میگوید که میداند در حال مردن است. یادگار گریه میکند و او را دعوا میکند و میگوید که او خوب می شود. مریم به خانه واحد می رود و به فاتح میگوید که راه چاره آنها در دست ارتان است و ماجرا را برای او تعریف میکند. فاح نیز از اورهان عصبی شده و سپس سریع سوار ماشین می شود تا دنبال ارتان بگردد. واحد بهتر شده و به هوش می آید. شوکت از او میخواهد که پادزهر را بدهد ، اما واحد با پوزخند میگوید که تا زمانی که پسرش را نبیند چیزی نمیدهد. شوکت عصبانی شده و به واحد حمله میکند اما مریم جلوی او را میگیرد. فاتح و اورهان به سوپر مارکت پمپ بنزین می روند تا از دوربین آنجا پلاک ماشین ارتان را پیدا کنند. آنها شماره پلاک را برداشته و فاتح به پلیس گزارش دزدی میدهد.
ارتان در ماشین همراه پسر واحد است و به او میگوید که میخواهد او را پیش پدرش ببرد و به او یاد میدهد که به پدرش بگوید ارتان او را پیدا کرده و نجات داده است. سر راه ایست بازرسی است و ماشین ارتان را نگه داشته و متوجه می شوند که اعلام دزدی شده است. آرتان سریع گاز میدهد و فرار میکند و پلیس ها نیز دنبال او می افتند. فاتح نیز به محل میرسد و سریع او را تعقیب میکند اما ارتان موفق به فرار می شود.
فاتح با ناراحتی به بیمارستان برمیگردد. زینب از اینکه هنوز هم پادزهر پیدا نشده ناراحت است و حالش بد می شود. دکتر به فاتح میگوید که آنها مدت زیادی برای نجات زینب وقت ندارند و به زودی او خون بالا می آورد. فاتح به شدت به هم میریزد. او به خانه واحد می رود و ابتدا با دعوا و سپس با خواهش و التماس از او میخواهد که پادزهر را بدهد و میگوید که زینب در مشکل آنها بی تقصیر است و او باعث می شود که یک بچه بی مادر بشود. واحد میگوید که در ازای دادن پادزهر، از او پنج میلیون یورو میخواهد و نباید از پولهای مریم به او بدهد. فاتح با حرص بیرون می آید و مستقیم به خانه پیش فهمی می رود و موضوع را میگوید و از او پول میخواهد. مقدس عصبانی شده و میگوید که حاضر به پرداخت این پول نیست و اجازه نمیدهد که فهمی نیز از حساب مشترکشان پول بردارد. گلسوم به میان آمده و میگوید که خودش پول را میدهد. مقدس به شدت حرصش میگیرد.
فادیک بیرون بیمارستان نشسته و گریه میکند. مته او را دلداری میدهد و میگوید که زینب خوب می شود.
سلین با اورهان تماس میگیرد و میگوید که با انس اتفاق تلنگر خورده و فهمیده که زندگی چقدر کوتاه است و نمیخواهد برای بودن با هم تعلل کنند و از او میخواهد که زودتر ازدواج کنند. اورهان میگوید که فعلا این ماجرا را ختم به خیر کنند تا بعد به خودشان برسند. فاتح و اورهان پول ها را به خانه واحد میبرند. واحد با دیدن پولها از فاتح میخواهد که آنها را داخل شومینه بریزد و آتش بزند تا او گرم بشود. فاتح با حرص قبول میکند و پول ها را آتش می زند. واحد می خندد و میگوید که پادزهر را نمیدهد و قصد او این بود که به فاتح بفهماند هرچیزی را نمیتواند با پول خرید. فاتح به شدت عصبانی شده و به واحد حمله میکند. همان لحظه از کلانتری تماس گرفته و به فاتح میگویند که پلاک ماشین ارتان را پیدا کرده اند. فاتح و اورهان سریع به سمت آدرس می روند.
گلسوم و فهمی برای عیادت زینب به بیمارستان می روند.