خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۷۷ سریال ترکی بهار

قسمت ۷۷ سریال ترکی بهار

سرن تو بیمارستان با دیدن بچه ای باهاش گرم میگیره که با دیدن مادرش میره پیشش و بهش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ افسون میگه اومدم برای چکاب و باهم کمی حرف میزنن. نورا با گل چیچک بعد از رفتن به سالن زیبایی میرن به بیمارستان. دکتر رها میره گل چیچک خانم را معاینه میکنه و بهش میگه خداروشکر همه چیز خوبه فقط باید یکم رژیم غذاییو رعایت کنین و پیاده روی کنین گل چیچک میگه پیاده روی؟ او تأیید میکنه که ازش میپرسه شما هم پیاده روی میکنین؟ او تأیید میکنه که گل چیچک میپرسه کجاها میرین اصولا؟ و سعی میکنه بفهمه کجا میره که اونم همونجا بره. تو بیمارستان عمل دکتر اورن در مقابل هیئت پزشکی شروع میشه او وسط عمل میگه الان برای ادامه عمل دو راه وجود داره که من طولانی ترو انتخاب میکنم چون درصد نجات جون بیمار اینجوری بیشتره. بعد از گذشت مدتی اورن از اتاق عمل بیرون میاد و به بهار میگه که عمل با موفقیت انجام شد بهار خوشحال میشه و بغلش میکنه و میگه میدونستم از پسش برمیایتیمور میاد و بهش تبریک میگه سپس رو به بهار میگه چرا گزارش اشتباه دادین؟

او میگه من چیزی که دیدمش گفتم تیمور ماجرارو میپرسه که اورن میگه حمله عصبی بهم دست داد رفتم پیش دکتر بهم دارو داد گفت استفاده کنم تا درمان بشه تیمور میگه پس امکان داره بعدا دوباره اتفاق بیوفته و این خطرناکه! تو مدرسه تعدادی از همکلاسی های پارلا بهش تیکه میندازن که بالاخره پدر تو کیه؟ پارلا میخواد باهاشون دعوا کنه که هما از راه میرسه و پشت پارلا درمیاد و باهاشون بحث میکنه پارلا ازش تشکر و بغلش میکنه که هما میگه هما میگه از این کارها هم بلد بودی! و رابطه اونا باهم خوب میشه. تو بیمارستان افسون میره پیش بهار و در مقابل آراز و سرن ازش معذرت میخواد و میگه میخوام آتش بسو اعلام کنم و از نو شروع کنیم آراز با دلخوری میره که سرن میگه خیلی خوبه مارو هم بردین تو مرحله صفر بعد میخواین دوباره شروع کنین! اینسری بین خودتون فقط شروع کنین و میره. سرن حالش خوب نیست و میره خونه استراحت کنه که مادرش با هله هوله میره پیشش و ازش میخواد یه شب مادر و دختری باهم داشته باشن اونم قبول میکنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا