خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی عشق از نو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
خلاصه داستان سریال عشق از نو
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۸۸ سریال ترکی عشق از نو
یادگار تصور میکند که سلین باردار شده است و با ذوق، اصرار میکند که آنها باید به بیمارستان بروند. شوکت در کوچه ارتان را میبیند. ارتان میگوید که شب گذشته مشکلی برایش پیش آمد و نتوانست به خانه آنها برود و از طرفی شماره شوکت را نیز نداشته است تا اطلاع بدهد. شوکت شماره ارتان را میگیرد تا در مواقع ضروری با او تماس بگیرد. در خانه فهمی، گلسوم و مقدر و فهمی تصمیم میگیرند با هم برای تفریح بیرون بروند. مقدس از اینکه آنها به او چیزی نمیگویند حرصش میگیرد. مقدر و فهمی مشغول دیدن آلبومهای قدیمی و می شوند و با هم بگو و بخند میکنند. مقدس عصبی می شود و سعی دارد جلب توجه کند، اما کسی با او کاری ندارد. فاتح و زینب و شاهزیمت با هم به کافه می روند. شاهزیمت بابت عکسها عصبی است. زینب میگوید که حاضر است با او معامله ای بکند و در ازای اینکه شاهزیمت به نقش خودش پیش مقدس ادامه بدهد، زینب نیز تلاش میکند تا رابطه آیفر و حیدر را خراب کند تا آنها با هم نباشند. شاهزمیت با اکراه و به ناچار قبول میکند. سلین و اورهان و یادگار به بیمارستان می روند. سلین به یادگار خبر میدهد که باردار نیست.یادگار که حسابی ذوق زده بود، کمی دلگیر می شود. سلین و اورهان به او توضیح میدهند که آنها هنوز برنامه های زیادی دارند و قصد بچه دار شدن ندارند. یادگار آنها را درک میکند و دیگر چیزی نمیگوید.
مریم در شرکت است که متوجه می شود یک گوشی داخل کیف اوست و کلیپی از واحد در گوشی است که او را تهدید میکند که از همه کارهایش باخبر است و سپس از او میخواهد که سر قرار بیاید. مریم به شدت عصبی شده و بیرول را صدا می زند و میگوید که همه دوربین ها را چک کنند تا بفهمند چه کسی گوشی را داخل کیف مریم گذاشته است . سپس سر قرار با واحد می رود. فاتح به خانه رفته و متوجه می شود که مقدس به مقدر حسادت میکند. او از این قضیه استفاده کرده و پیش مقدس میگوید که حس میکند فهمی به مقدر توجه میکند. او میخواهد سر مقدس را گرم کند تا دیگر به او کاری نداشته باشد. اگر مقدس به هم ریخته شده و افسرده می شود.
مریم پیش واحد می رود. واحد به او میگوید که باید همه دارایی ها و شرکت را که متعلق به جاهد بوده به او پس بدهد وگرنه همه چیز مریم را از او خواهد گرفت.
زینب و فاتح به کافه می روند. فاتح ماجرای حسادت مقدس را به او میگوید و آنها نقشه میکشند که مقدس و مقدر را با هم درگیر کنند. برای همین تصمیم میگیرند سگ مقدر را که خیلی دوستش دارد بدزدند.
شب در خانه شوکت، شاهزیمت و فادیک عکسهای آیفر و حیدر را به آیفر نشان میدهند و از او توضیح میخواهند. آنها به آیفر میگویند که او حق ندارد چنین کاری بکند و اگر به گوش پدرشان برسد بد می شود. آیفر میگوید که او جوان است و آرزو دارد و پدرشان نیز خودش به او خیانت کرده است.