خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.
خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
اینجی جلو می رود و با هان روبرو می شود و با نگرانی از او می خواهد تا حداقل به بیمارستان بروند. هان که دوست ندارد خواهرهایش را نگران کند قبول نمی کند اما با اصرار اینجی به خاطر ضربه ای که به دست و سرش وارد شده قبول می کند. اینجی به سرعت او را به بیمارستان می رساند و با نگرانی مدام مراقب هان است و به خاطر تصادفی که او مسببش بوده عذاب وجدان دارد. وقتی آنها منتظر دکتر می مانند، اینجی به هان کمک می کند روی تخت دراز بکشد و خودش کت او را در می آورد و کراواتش را باز می کند. هان وقتی توجه و مهربانی او را می بیند در یک نگاه از او خوشش می اید و با لبخند کارهای او را دنبال می کند. وقتی گوشی هان زنگ میخورد، اینجی جلو می رود تا گوشی اش را به او بدهد که هان اجازه نمی دهد و از اینجی می خواهد کمی تنهایش بگذارد و خودش به نریمان که نگران است می گوید: «نریمان تو اون خونه فقط تو عاقلی. نذار بابا گشنه بمونه. برو روزنامه های صفیه رو بهم بریز و بگو روزنامه شماره ۱۱ سال ۲۰۰۹ گم شده. بعد هرچی از تو یخچال پیدا کردی بذار تو ظرف و بده بابا بخوره.
به کسی هم نگو من تصادف کردم. » نریمان هم عین گفته های او را انجام می دهد و مقداری غذا برای پدرش می برد. پدر که حدس میزند هان با دوست دخترش باشد با خوشحالی می گوید: «خیلی عذاب وجدان داشتم که نه دوستی داره نه خوش میگذرونه. اما حالا خیالم راحته. باید زندگیشو از ما جدا کنه. تو هم باید بری دخترم. گیر اون دیوونه ها نیفتین. » گلبن این حرف ها را می شنود و بی صدا اشک می ریزد… صفیه که حسابی به خاطر روزنامه هایش عصبانی است همراه گلبن کلی وقت می گذارد تا دوباره آنها را مرتب کند.
دکتر بعد از معاینه هان، به او می گوید که برای اطمینان بیشتر شب را باید در بیمارستان بماند. هان قبول نمی کند اما دکتر هم به او اجازه نمی دهد که برود. اینجی هم برای این که او تنها نگذارد قبول می کند تمام شب را با هان بماند.
هان از اینجی که تمام شب انگار ناراحتی در دل دارد می پرسد که چه شده؟ اینجی که کمی دودل است این حرف ها را به او بزند یا نه، در مورد خواستگاری دوست پسرش و اینکه او هم دیگر این رابطه را نمی خواهد به هان می گوید. هان از او می خواهد به خاطر این که به اویگار نه گفته ناراحت نباشد چون او برای خودش حق زندگی دارد.
صفیه از گلبن می خواهد تا خوب همه جا را بسابد که گرد و خاک ها از بین برود.
نریمان که آسم دارد و نمی تواند در فضای پر از وایتکس و محلول ضد عفونی نفس بکشد پنجره را باز می کند. وقتی صفیه می فهمد او پنجره را باز کرده با عصبانیت مانعش می شود که ناگهان نفس نریمان می گیرد و روی زمین می افتد. صفیه با عجله به سمت کیف او می رود تا اسپری اش را بیاورد که تکه کاغذی پیدا می کند که روی آن نوشته: بعد از مدرسه بیا ببینمت. اما فعلا آن را نادیده می گیرد و اسپری را به دست نریمان می رساند.
دست هان درد می گیرد و اینجی با نگرانی جلو می رود و دستش را روی بازوی او می گذارد. هان خیره به او می ماند و با لبخند می گوید: «هیچ فکر نمیکردم مریض بودن انقدر قشنگ باشه. » همان موقع اویگار که از اگه شنیده اینجی در بیمارستان است خودش را می رساند و عصبانی جلو می رود که چرا تمام شب را پیش این مرد گذرانده! اینجی هم او را بیرون می فرستد و تا حرف های بیخود نزند و به اویگار می فهماند که همه چیز بینشان تمام شده. و به خاطر این موضوع هم از هان معذرت می خواهد.