خلاصه داستان قسمت ۲۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۲۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۲۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
گورکم تصمیم گرفته برای بارداریش یه جشن کوچیک و خودمونی بگیره فاتح اول مخالفت میکنه اما وقتی اصرارشو میبینه قبول میکنه و میره سر میز صبحانه. اونجا گورکم به همه میگه که میخواد جشن بگیره پنبه میگه الان این جشنو بگیریم فکر میکنن به خاطر اینکه بچه پسره داریم این کارو میکنیم! گورکم اصرار میکنه که اونا قبول میکنن. آذرخش میره پیش جمال و میگه که تو بزرگ کردن شعله یه مشکلاتی هست که باید برم پیش عبداله خان باهاش حرف بزنم بعد برمیگردم اینجا جمال سوتی میده و میگه پس خوب پیش نرفته حرفات با عامر! آذرخش میگه تو از کجا میدونی با عامر حرف زدم؟ جمال میفهمه سوتی داده میگه که خودت گفتی الان یادت نیست. بعد از رفتن مردها به شرکت گورکم به آسوده خانم زنگ میزنه و اونو هم دعوت میکنه سپس ازش میخواد یه خواننده به اسم جانسو شیشه را دعوت کنه بیاد او قبول میکنه بعد از قطع تماس گورکم لبخند میزنه. آذرخش رفته پیش عبداله خان و ازش میخواد تا نزاره پنبه خانم او تربیت شعله دخالت کنه و درباره اون خونه دعا باهاش حرف میزنه که عبداله خان میگه باشه دیگه میگم نبرن اونجا آذرخش تشکر میکنه و بعد از کمی حرف زدن باهاش از اونجا میره. آذرخش به دفتر کارش برگشته که جمال میره پیشش و باهم حرف میزنن منشی میاد و جمال را کار داره و صداش میزنه که او میره و تلفنشو جا میزاره رو میز آذرخش.
آذرخش وقتی گوشیشو میزنه به شارژ میبینه برای گوشی جمال آلارم رفته و بهش خبر داده. او متوجه میشه که گوشیشو هک کرده بوده و شوکه میشه. دوعا وقتی تو خونه متوجه میشه که فاتح برای پسرش جشن گرفته بهم میریزه و میگه به من میگه عاشقتم بعد برای اون یکی جشن میگیره و خودشو سرزنش میکنه و میگه دوعای احمق! یه زن میاد دم در خانه پنبه و با نیلای کار داره زلفی میره پیشش و بهش خبر میده. نیلای وقتی اونو میبینه جا میخوره و با تعجب میگه مامان! او باهاش دعوا میکنه که چرا اونجا اومده؟ او بهش میگه که دارم میمیرم ماه های آخرم زندگیمه مجبور شدم نه جایی دارم نه کسیو داشتم! نیلای میگه برو خودم بهت پیام میدم و شمارشو میزنه تو گوشیش. او وقتی با زلفی درمیون میزاره زلفی میگه وانمود میکنیم که خواهر منه اینجوری شاید مادر پنبه قبول کنه بیاد واحد سرایداری.مراسم گورکم شروع شده و با اومدن جانسو او و فاتح جا میخورن و به هم زل میزنن گورکم جلوی همه میگه که فاتح با اون جانسو ریخته روهم و میخواد منو طلاق بده همه شوکه شدن….
