خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی اتاق قرمز + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی اتاق قرمز kirmiz oda را مطالعه کنید. این سریال محبوب ترکیه ای تاکنون در صدر لیست امتیاز بینندگان قرار گرفته است. سناریوی سریال ترکی اتاق قرمز kirmizi oda به سبک روانشناسی_درام می‌باشد. اسامی بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ Sezin Bozaci، meric aral، Burak Sevinc، Tulin Ozen، Binnur Kaya و… . بازیگران این سریال در هر قسمت تغییر می‌کنند، اما شخصیت روانشناس اصلی و همکاران مشغول در کلینیک در تمامی قسمتها ثابت هستند.

سریال ترکی اتاق قرمز
قسمت ۱۲ سریال ترکی اتاق قرمز

خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی اتاق قرمز

نسرین گریه می کند و به خانم دکتر می گوید که هر شب کابوس می بیند که مهمت برگشته و با هم درگیر می شوند و کتک می خورد. او می گوید زندگی بدون مهمت هم برایش دشوار است و کارهای ساده را هم نمی تواند انجام دهد و می ترسد. حتی از اینکه از پس تنهایی اش بربیاید می ترسد. دکتر هم می گوید تاثیرات این همه سال به سرعت از بین نمی روند و ترسیدنش طبیعی است. او می گوید: «مهم نترسیدن نیست. مهم اینه که با وجود ترس به راهمون ادامه بدیم.» اما نسرین احساس می کند که خیلی دیر اقدام کرده و می گوید کاش بعد از اولین کتکی که خورد می توانست مهمت را ترک کند. اما به یاد می آورد که بعد از یک دعوا به خانه پدر و مادرش رفته بود و مادرش به او گفته بود: «قبل از اینکه بابات بیاد برگرد خونه ت. ۹۹ درصد زندگی مدارا کردنه. تو هر زندگی ای پیش میاد. تو اولین دعوا که قهر نمی کنن!» او ادامه می دهد: «بابات سالها با من چی کار کرد! چی کار می کردم؟ جدا میشدم؟» نسرین می گوید: «جدا میشدی!» ماردش جواب می دهد:« جدا می شدم و شما رو ول می کردم؟ من این همه سال به خاطر شما همه چی رو تحمل کردم!» کمی بعد مهمت هم وارد می شود و آنها رو به روی هم می نشینند و دکتر رفتار و صحبت های آنها را زیرنظر می گیرد. مهمت بعد از کمی احوال پرسی از تسرین می پرسد کی به خانه برمی گردد؟

او می گوید دلش برای نسرین و بچه هایش تنگ شده و نمی تواند بدون آنها ادامه بدهد. نسرین قبول نمی کند و می گوید به او اعتماد ندارد و مهمت می گوید: «درمانم رو هم شروع کردم. مثل سرباز هر هفته دارم میام. مثل خر پشیمونم.» نسرین می گوید: «تو قبلا هم پشیمون شدی مهمت!» و به یاد شبی می افتد که مهمت با گل و هدیه هایی برای بچه ها برای عذرخواهی به خانه می رود و از نسرین عذرخواهی می کند و همان شب دوباره دعوا می کند و نسرین را کتک می زند. مهمت که کمی عصبانی شده می گوید: «یعنی این همه سال همه اشتباها رو من کردم. تو هیچ کاری نکردی؟» نسرین می گوید: «من جز ساکت نشستن کاری نکردم!» مهمت می گوید: «همین. فقط ساکت نشستی! گفتی بذار هر غلطی می خواد بکنه!» نسرین می گوید: «دقیقا همینطوره. گفتم امشبم بگذره. این غذا خوردنم بگذره. امروزم بدون دردسر بگذره!» دکتر می پرسد: «شما با هیچ کس در مورد مشکلتون صحبت نمی کردین؟» نسرین می گوید: «من همیشه نقش یه زن موفق با یه شوهر فوق العاده و دو تا بچه عالی رو بازی کردم!» مهمت بعد از اینکه حرف ها و شکایت های نسرین را می شنود می گوید: «حق داره. ولی همه این حرفا به این میرسه که مهمت آدم بدیه!»

دکتر می پرسد: «مهمت واقعا آدم بدیه؟» مهمت لبخند تلخی می زند و سکوت می کند. نسرین می گوید: «مهمت آ خانواده اش بده. آزارش به یه مورچه هم نمی رسه. اگه تو جاده یه گربه جلوی ماشین ببینه زهره ترک میشه. همه چی رو ول می کنه میره سراغ گربه.» مهمت با لبخند به نسرین نگاه می کند و می گوید: «چرا قبلا اینا رو بهم نگفتی؟» نسرین می گوید: «مگه از جنگ و دعوا فرصت میشه؟» مهمت به تلخی گریه می کند و می گوید: «معذرت می خوام!» نسرین با تعجب به او نگاه می کند. مهمت هنوز اصرار دارد که خانواده اش برگردند ولی دکتر می گوید او باید مساله خشونت را حل کند و این نیاز به زمان دارد. مهمت می پرسد: «مگه تو همه خونه ها دعوا نمیشه؟» دکتر می گوید: «معلومه که میشه. اما دعوا هم شرط و شروطی داره. شما زن و بچه تونو کتک می زنین. اونم در حالی که پشیمونین. به نظرتون چرا اینو متوقف نمی کنین؟» نسرین می گوید: «چون طور دیگه ای بلد نیست. من چرا سکوت کردم؟ چون جور دیگه ای بلد نیستم.» مهمت می گوید: «دونستن اینا کافی نیست. من می خوام تغییر کنم. ولی چطوری؟» دکتر جواب می دهد: «با عشق! با محبت کردن به همسرتون. خوبی ها رو دیدن به جای نقص ها. فراموش کردن چیزایی که تو کودکی یاد گرفتین و یادگرفتن چیزیای جدید. هر دو تون این قدرت رو دارین. » مهمت می گوید: «من نمی تونم از پس این بر بیام. تو این سن و سال نمی تونم تغییر کنم.» دکتر می گوید: «تغییر همیشه آروم و با درد اتفاق می افته. فراموش نکنین شما فقط زن و شوهر نیستین. پدر و مادر بچه هاتون هستین.» دکتر ادامه می دهد: «هر زمان که لازم باشه من کنارتون هستم.» نسرین و مهمت بدون گرفتن وقت بعدی کلینیک را ترک می کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا