خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۳۲ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو 

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۳۲ سریال ترکی عشق از نو 

فاتح و زینب از حرف پلیس مقابل مریم شوکه می شوند و سعی دارند بهانه تراشی کنند‌. آنها می‌گویند که زن و شوهر هستند و حتماً اشتباهی صورت گرفته است. سپس میگویند که چون در آمریکا عقد کرده اند شاید اطلاعات ازدواج آنها در سیستم ثبت نشده است. آنها پلیس را متقاعد میکنند تا بار دیگر سیستم را چک کند. مریم از اتاق بیرون می رود و با بیرول حرف می زند و میگوید که باید پیش احسان بروند. آنها به بیمارستان رفته و و احسان ابتدا با دیدن مریم عصبی می شود. مریم با جدیت به او میگوید که باید از شکایت خود صرف نظر کند وگرنه برای او گران تمام می شود و به او خسارت زیادی وارد خواهد کرد و ماجرا را به زنش نیز میگوید. در کلانتری، زینب با نگرانی به فکر سلیم است و با تصور اینکه قرار است به زندان برود، سلیم را به فاتح می سپارد تا از او مراقبت کند. فاتح او را دلداری داده و سپس پیشنهاد میدهد که فرار کنند. او زینب را راضی میکند و سپس سعی دارد به بهانه دستشویی‌ رفتن، زینب را بیرون ببرد، اما پلیس پیش زینب آمده و او را به دست‌شویی می برد. هنگامی که پلیس به اتاق برمیگردد، زینب و فاتح تصمیم دارند به ناچار حقیقت را به او بگویند، اما همان لحظه مریم و احسان وارد اتاق می شوند. زینب ابتدا با دیدن احسان نگران می شود. احسان به پلیس میگوید که رضایت میدهد و سو تفاهم شده است. زینب و فاتح سوار ماشین می شوند.
زینب به خاطر اتفاقی که در روز اول کاری اش افتاده ناراحت است و فاتح سعی دارد او را دلداری دهد. او میگوید که زینب دختر قوی و یا استعدادی است و سپس کارهایی که زینب برای فاتح کرده بود را به او یادآوری میکند و از علاقه اش به او میگوید. وقتی آنها به خانه می روند، زینب به فاتح میگوید که دیگر تصمیم ندارد در شرکت مریم کار کند. فاتح خوشحال شده و از زینب حمایت میکند، اما زینب میگوید که او در هر صورت کار میکند اما پیش مریم نمیخواهد باشد زیرا از روز اول ضرر زیادی به آنها زده و توانایی و استعداد کار در شرکت را ندارد. او هنگام خواب از فاتح میخواهد که کنار او روی تخت بخوابد. فاتح غافلگیر شده و با خوشحالی قبول میکند. صبح روز بعد، زینب حوصله بلند شدن ندارد. فاتح که نمیخواهد زینب افسرده باشد، به اصرار او را سر میز صبحانه می برد. سر میز صبحانه، مقدس دوباره شروع به طعنه زدن به زینب میکند. زینب عصبی شده و از سر میز بلند می شود و پیش سلیم می رود. فاتح پیش زینب رفته و از او میخواهد حاضر شود تا بیرون بروند همان لحظه فرهاد با فاتح تماس گرفته و بخاطر مشکلی در شرکت از او میخواهد به آنجا برود.
آیفر در خانه مشغول دیدن فیلم است و بخاطر اینکه کسی او را سرکار گذاشته و خبری از او نیست، عصبی است. در کشتی، شوکت به اورهان میگوید که او را با سلین دیده است. سپس میگوید که به سلین بگوید باید به خانه آنها نقل مکان کند و یا اورهان به آنجا برود. اورهان کلافه و درمانده می شود. مریم برای دیدن زینب به خانه فهمی می رود. او بخاطر ماجرای دیروز ابراز ناراحتی میکند و سعی دارد زینب را دلداری بدهد. گلسوم متوجه ماجرا می شود و زینب برای او اتفاق دیروز را تعریف میکند. زینب که ناراحت است به اتاقش می رود. مریم از گلسوم میخواهد تا زینب را راضی کند تا دوباره به شرکت برگردد. گلسوم میگوید که زینب برای آنها خیلی مهم است و نمیخواهد دوباره برای او ناراحتی پیش بیاید. کامل و جواد برای خرید وسایل کشتی بیرون رفته اند. جواد از کامل میخواهد به جای او با خانه شاهزمیت تماس بگیرد و این بار مستقیم از او بخواهد سرقرار بیاید. وقتی کامل تماس میگیرد، ایغر گوشی را جواب میدهد. کامل برای فردا با او قرار گذاشته و سریع تماس را قطع میکند. آیفر خوشحال شده و دوباره ذوق میکند. فاتح با مته و اورهان و سلین و فادیک تماس میگیرد و از آنها میخواهد بخاطر اینکه روحیه زینب عوض شود، برنامه ای برای سوپرایز او بگذارند و همه دور هم جمع شوند.
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا