خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

صمد وقتی پیش زینب میرسه از خاطرات گذشه وقتی نوزاد بوده حرف میزنه سپس وسایلی که واسه اون بوده را بهش میده و میگه اینا فقط از مادرت مونده سپس از کارهایی که مادرش در حقش کرده میگه و ازش میخواد تا در حق مادرش بی انصافی نکنه و فراموشش نکنه. بعد از رفتن صمد زینب گریه میکنه و میگه هیچکی دیگه واسم نمونده همه رفتن! اونور بغلش میکنه و دلداریش میده و میگه من هستم! آلپ به اتاق امید میره و باهاش حرف میزنه و میگه تو هم داری به زینب فکر میکنی؟ امید تایید میکنه و میگه نظرت چیه یه مهمونی ترتیب بدیم که همه توش باشن! خوش بگذرونیم؟ آلپ میگه که همه علاقه شونو بهم نشون بدن؟ امید میگه مسخره نکن! آلپ در آخر بهش میگه اگه شما اینو میخواین انجامش میدیم و میره به کارهاش برسه. امید به اونور که پیش زینب هست زنگ میرنه و ازش میخواد تا همدیگرو ببینن اونور اول میگه نمیخوام زینب را تنها میزارم اما زینب گوشیو میگیره و میگه میاد من حالم خوبه. نسلیهان برای  بدن به جلسه ای از شرکت میره و امید هم سر قرار با اونور میره. فوآد که آدم تو شرکت کوکسال ها داشت بعد از رفتن اونا پیش فوآد تو ماشینش میره و گزارش میده و میگه یه چیزی فهمیدم که فکر کنم به دردتون بخوره.

امید درباره فیگن کلیجی با اونور حرف میزنه و میگه چیشد بعد از این همه سال الان دنبال بچه اش اومده؟ اونور میگه نمیدونم امید ازش میخواد زینب و مادرشو باهم آشتی بده و یقین داره که اون میتونه و از پسش برمیاد. امید با اونور درباره نقشه ای که داره حرف میزنه. ظفر درباره برنامه ناهار خانوادگی به هاریکا میگه و ازش میخواد تا کدورت هارو وسط نکشه و قبول کنه هاریکا میگه باشه. فوآد به خودش میگه فکر کردین از من خلاص شدین؟ من همه چیزمو از دست دادم! میدونم چیکارتون کنم! اونور با فردی قرار گذاشته و باهمدیگه حرف میزنن سپس بهش میگه برنامه فردارو امید بهت گفت؟ فردی میگه مگه بدون من میشه؟ تو این روزها تنهاتون نمیزارم! سپس میپرسه فیگن هم میاد؟ اونور میگه نمیدونم هنوز هرموقع میخوام باهاش حرف بزنم بحثو عوض میکنه! اونور به خانه فیگن میره تا باهاش حرف بزنه و ببینه چیکار میتونه بکنه و میگه اومدم تا حرفاتونو بشنوم! اونور بعد از شنیدن حرفاش پیش زینب میره و میگه زینب عصبی میشه و میگه چرا رفت اونجا؟! اونور میخواد واسش توضیح بده و همه چیزو بگه اما زینب میگه نمیخوام بشنوم و میره تو اتاقش.

اونور میره پیشش و باهاش حرف میزنه و میگه من دیگه نمیتونم برم پیش مادرم و ازش بپرسم که چرا و سوالامو بپرسم ازش! اینو از خودت دریغ نکن و ازش میخواد تا بره حرف بزنه. فردای آن روز وقتی اونور از خواب بیدار میشه میبینه زینب نشسته تو پذیرایی اونور میپرسه نتونستی بخوابی؟ زینب میگه چرا ولی خیلی پرمجادله! سپس از اونور میخواد تا ببرتش پیش فیگن. وقتی میرسن زینب ازش میخواد بره و اونو تنها بزاره. زینب بعد از کمی حرف زدن با فیگن ازش میپرسه که چطور به پدر میتونه همچین کاری با دختر خودش و نوه اش بکنه؟ فیگن میگه اعتبار سیاسی پدرم از همه چیزش مهمتر بود! زینب درباره باباش میپرسه که فیگن میگه اون فرانسوی بود ما عاشق هم بودیم ولی بابام موافقت نکرد منو داد به دوستش که دوبرابر من سن داشت! زینب میپرسه تحقیق کرده ببینه زنده ست یا نه؟ فیگن میگه نه جرأتشو نداشتم میترسیدم ببینم ازدواج کرده باشه! …..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا