خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی عشق از نو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۵۳ سریال ترکی عشق از نو
فاتح با تمام قدرت هواپیما را کنترل کرده و میتواند با سرعت در ارتفاع مشخصی، آتش را خاموش کند و دوباره به فرودگاه استانبول برگردد. در خانه، مقدس در حال یوگا کردن است. وقتی فاتح و زینب برمیگردند، فهمی متعجب شده و آنها توضیح میدهند که به خاطر مشکل هواپیما و مرگ ناگهانی خلبان برگشته اند و دیگر از رفتن منصرف شده اند. مقدس از اینکه آرامشش به هم خورده عصبی می شود. فهمی میگوید که میخواهد با شوکت برای ماهیگیری برود. مقدس حرصش میگیرد. فهمی پیش شوکت می رود و آنها مشغول ماهیگیری هستند. فهمی میگوید که بچه ها باعث شده اند که آنها با هم دوست بشنود و از این قضیه خوشحال است. فاتح و زینب در مورد ازدواجشان صحبت میکنند. فاتح میگوید که به خارج از کشور بروند و آنجا عروسی بگیرند اما زینب مخالفت کرده و میگوید که یک مراسم کوچک و خودمانی بگیرند. آنها در این مورد با بچه ها مشورت میکنند و آنها نیز استقبال کرده و هر کدام نظری میدهند تا بتوانند این کار را به صورت مخفیانه پیش ببرند. مته عاقد پیدا میکند و سلین نیز میگوید که آزمایشگاه آشنا دارد که خبر ازدواج فاتح را پخش نکند. فادیک نیز میگوید که کیک عروسی را درست میکند و اورهان نیز مکان عروسی را تزیین میکند.
آیفر در خانه شوکت ساکن شده و نمیخواهد همسایه ها این موضوع را بفهمند. جاودان، دوست و همسایه آنها به حیاط آمده و با دیدن لباسهای آیفر روی بند رخت و فادیک که با چمدان به خانه می آید متوجه ماجرا می شود. آیفر خجالت زده و عصبی می شود. حال گلسوم بهتر شده و از تخت خواب بیرون آمده است. او سراغ بچه ها را از فهمی میگیرد و او میگوید که به خانه شوکت رفته اند. کارهای اسباب کشی آیفر تمام شده و به این مناسبت همگی شام در حیاط خانه دور هم جمع می شوند. الیف سو از اینکه شاهزمیت اتاق او را تصاحب کرده و در را قفل کرده است عصبانی است و گله میکند. هنگام غذا خوردن، مریم از زینب میخواهد که سلیم را بغل او بدهد تا راحت غذا بخورد. زینب قبول نمیکند اما فاتح از او میخواهد که اجازه بدهد مریم با نوه اش باشد. زینب سلیم را به مریم میدهد و مریم خوشحال می شود. مریم غذایی درست کرده و شوکت با تعجب به آن نگاه میکند.
سپس غذا را امتحان میکند و از طعم آن خوشش می آید و مریم نیز ذوق میکند. فتح و شوکت با یکدیگر تخته نرد بازی میکنند و شوکت فاتح را می برد. شوکت کلافه می شود. صبح در خانه فهمی، فاتح از زینب میخواهد که زودتر صاحبخانه بخورد تا برای کارهای عروسی بروند. فهمی و مقدس میگویند که قرار است امروز به یک سفر چند روزه بروند. گلسوم نیز خبر میدهد که میخواهد به خانه جنگلی برود تا آب و هوایش عوض شود. زینب و فاتح از اینکه خانه خالی می شود و میتوانند همان جا عروسی بگیرند خیلی خوشحال می شوند. بعد از صبحانه، آنها برای آزمایش خون به بیمارستان می روند. زینب که خیلی از آمپول می ترسد، در برابر آزمایش مقاومت میکند اما فاتح و سلین به زور او را وادار به دادن آزمایش خون میکنند. آنها سپس به سمت خانه می روند تا برای انجام بقیه کارها و مراسم آماده شوند