خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) را می توانید مطالعه کنید. سریال ترکی علیرضا (دردسرساز ) یک سریال عاشقانه از سری سریال های بلند ترکیه ای است که طرفداران بسیار زیادی دارد. سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) به کارگردانی Recai Karagöz و تهیه کنندگی Ozan Aksungur در ژانری عاشقانه و پلیسی ساخته شده است. سریال ترکی دردسرساز محصول سال ۲۰۲۱ کشور ترکیه است. ستاره های اصلی سریال شامل آیچا آیشین توران Ayça Ayşin Turan و تولگا ساریتاش Tolga Saritas و Pinar Caglar Gencturk و یاگیز جان کونیالی می باشد.
خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی علیرضا (دردسرساز)
مراد به دیدن فسون می رود و از او می خواهد تا کارهای حقوقی بیمارستان جدیدشان را به عهده بگیرد. فسون پوزخند میزند و می گوید: «پس برای خریدنم اومدین نه تهدید کردنم. » و بعد می گوید: «من وکالت مافیاها و جنایتکارها رو قبول نمیکنم. » مراد می گوید: «ولی من وقتی دیدم وکیل علیرضا آلتای هستین اشتباه برداشت کردم. » و ویدیویی را که علیرضا شبانه به خانه شان حمله کرده و نگهبان ها را کشته بود را نشان فسون می دهد و در اخر کارتش را برای فسون می گذارد! فسون با دیدن ویدیو بهم می ریزد… خالده به دیدن علیرضا می رود و از او می خواهد تا ویدیوی عروسی را نشانش بدهد اما دلیلش را بعدا به او خواهد گفت. علیرضا هم می گوید که ویدیو دست او نیست اما یک کپی از آن دست فسون است. خالده هم به دیدن فسون می رود و از او ویدیو ها را می خواهد اما فسون قبول نمی کند که اطلاعات مهم را به کسی که انقدر به بوراک ارسویلو نزدیک است بدهد.فسون با عصبانیت می گوید: «من نمیدونم چی شده که به خودتون اجازه دادین اینجوری با من صحبت کنین اما نزدیک من علیرضاست نه بوراک! » و می رود. به مظفر خبر می رسد که دست راست فواد ارسویلو در مورد فیلم هایی که علیرضا بوراک را کتک زده درخواست داده است اما کسی که ویدیوها را نشر داده کاربلد بوده و آی پی ها همه خارج از کشور را نشان می دهد. مظفر تصمیم می گیرد از این طریق ارسویلو ها و گورکان را جون هم بیندازد!
فسون به در خانه علیرضا می رود تا با او صحبت کند اما خبری از او نیست و امینه داخل راهش می دهد. فسون در مورد ویدیویی که علیرضا به خانه ی ارسویلو ها حمله کرده می گوید. امینه با بغض در مورد دیشب و امدن فواد و افرادش به خانه شان صحبت می کند و می گوید: «همش زیر سر اون دختره خالده ست! دست از سر برادرم برنمیداره! فسون ازت میخوام علیرضارو نجات بدی. » فسون به ایستگاه تاکسی می رود و به علیرضا می گوید: «میدونی وقتی ویدیوها به دست پلیس برسه من تو شرایط سخت قرار میگیرم؟ » علیرضا می گوید: «تو چرا؟ » فسون می گوید: «تورو نمیدونم اما تنها چیزی که من میخوام اینه که قاتل نیهان رو پیدا کنم و بندازم زندان!» علیرضا می گوید: «فکر میکنی بتونی اینطوری از راه قانون گیرشون بندازی؟! » فسون می گوید: «اره واسه همینه شغلم اینه. اگه تو اسلحه بگیری دستت و حمله کنی به خونه مردم من نمیتونم از تو و خانواده ت حمایت کنم. » علیرضا می گوید: «دیگه ازت میخوام از این پرونده و قضیه دور بمونی. » فسون قبول نمی کند و علیرضا می گوید: «اگه میخوای وکیل من بمونی باید ریسک های بزرگتری رو به جون بخری. »
فسون به مسخره می گوید: «میخوای مافیا بشی؟ » علیرضا مصمم می گوید: «لازم باشه مافیا هم میشم پدر مافیا هم! » و فسون که باورش نمی شود علیرضا وارد این کار شده باشد می گوید: «من اگه قرار باشه یه روز وکیل مافیا باشم میرم با بزرگترینشون کار میکنم! » و کارت ارسویلو ها را مقابلش می گذارد و می رود. خالده از یکی از افراد پدرش به اسم اعوز می خواهد کمکش کند اما نباید کسی بویی ببرد. او از اوعوز می خواهد تا بتواند یک کپی از ویدیوی عروسی را از اگاهی گیر بیاورد. اوعوز می گوید: «خیلی راحتتره اگه بریم از اتلیه کپیشو بگیریم. » خالده که تا به حال به این موضوع فکر نکرده بود لبخند میزند. میتات به فواد می گوید: «این که بوراک کارو مدیریت میکنه نگرانم کرده. » فواد می گوید: «اگه قرار باشه یه روز جای باباشو بگیره باید مدیریت همچین بحران هایی رو بلد باشه! »علیرضا به کمک حسن و فاتح، یاشار را تعقیب می کنند و او را می گیرد! فردا صبح هم به در تمام راننده های تریلی حکم آزادی شان از دست یاشار را می فرستد… رفقی مدارکی را که نشان می دهد صبری ویدیوها را در مجازی پخش کرده را نشان فواد می دهد..
بوراک در محل قرار همراه سلمان منتظر رسیدن تریلی های یاشار هستند. اما ساعتی می گذرد و خبری نمی شود.. فواد با افرادش به خانه ی حشمت می رود و به او می گوید: «مار تو آستینت پرورش دادی! صبری میخواد مارو به جون هم بندازه! » حشمت که از بابت صبری مطمئن است اصلا به دلش شک راه نمیدهد. فواد عصبانی شده و می گوید: «مطمئنی مشکل از خودت نیست؟! » حشمت هم جواب می دهد: «اگه ارتشم با خودت نمیتونی کسیو از خونه من بیرون ببری! » خالده با بررسی فیلم های عروسی و درگیری بوراک و بقیه متوجه چیزی می شود و مات و مبهوت می ماند و زیرلب می گوید: «بوراک حرف زده… » علیرضا با شماره یاشار به بوراک زنگ میزند و در حالی که بوراک پشت سر هم غر می زند، علیرضا در آرامش می گوید: «یاشار از اینجور کارا خسته شده. بیخودی منتظر تریلی ها نباش. یاشار همشون رو به راننده ها بخشید. »
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی علیرضا (دردسرساز) + عکس