خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۷۸ سریال ترکی بهار

قسمت ۷۸ سریال ترکی بهار

افسون با سرن حرف میزنه و میگه خوب واسم تعریف کن اولین بار آرازو کجا دیدی؟ سرن میگه تو واقعا میخوای مارو آشتی بدی؟ افسون میگه نه فقط میخوام یه گوش شنوا باشم واست سپس سرن شروع میکنه به تعریف کردن که اولین بار روز اول کاری دیدمش نمیدونستم اون پسر استاد تیموره همه از استاد تیمور حساب میبردن. اصلا هم شبیه نیستن نمیشد فهمیده ظاهری نه اخلاقی! افسون مادرش میگه آره اصلا شبیه هم نیستن اصلا همون بهتر که شبیه هم نیستن همان لحظه که اونا درباره تیمور حرف میزنن افسون توجهش به خاطر اتفاقات اخیر نسبت به تیمور بیشتر شده از طرفی تیمور هم ذهنش درگیر افسون شده و عکساشو تو اینستا داره میبینه بدون منظور که رنگین میره پیشش و باهم بحث میکنن تیمور حواسش نیست دستش میخوره و عکسشو لایک میکنه که افسون میبینه و جا میخوره. فردای آن روز تو بیمارستان سرن وقتی گرم گرفتن آراز با دختری که جدید اومده را میبینه بهم میریزه و با عصبانیت میره به کارهاش برسه.

بعد از ساعت کاری تیمور به رنگین میگه من قرار کاری دارم شام نیستم دیر میام رنگین فکر میکنه با بهار میخواد بره بیرون که میگه باسه حتما همینجوریه بعد از کمی بحث تیمور از اونجا میره. دوروک و دوئو به سرن میگن بیا بریم یه جایی بزنیم برقصیم حالمون خوب بشه و اونو به زور میبرن اما میبرنش به یه رستورانی که سرن میبینه تمام دوستاشون جمعن و آراز پیانو میزنه و خودش واسش آهنگی آروم و عاشقانه میخونه سپس همه تشویق میکنن که آراز بهش پیشنهاد ازدواج میده سرن شوکه میشه و قبول نمیکنه آراز و بقیه جا میخورن و میگن چی؟ چرا؟ معلوم هست چی میگی؟ اونا سر این موضوع بحث میکنن. تیمور رفته به رستوران که میبینه افسون هم اونجا با دوستاشه. بهار و اورن رفتن بعد از بیمارستان بتهم حرف بزنن و یه چیزی بخورن که جم از فرصت استفاده میکنه و با هما میره بیرون موتورسواری. اونا تو مسیر تصادف میکنن که هما که حالش بهتره به پارلا زنگ میزنه پارلا به مادرش و آراز زنگ میزنه میگه کم کم همه متوجه میشن و سریعا میرن اونجا….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا