خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی عشق از نو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
خلاصه داستان سریال عشق از نو
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۸۷ سریال ترکی عشق از نو
فاتح سریع شاهزیمت را به دستشویی می فرستد و همراهش می رود. اورهان و سلین داخل آمده و سر میز شام می نشینند. اورهان با مقدر آشنا می شود. مقدس با خوشحالی در مورد دوست دختر جدید فاتح صحبت میکند. اورهان و سلین شوکه می شوند و برای زینب ناراحت می شوند. فاتح سر میز می آید . مقدس سراغ شاهزیمت را میگیرد و فاتح میگوید که دستشویی است. مقدس به دنبال شاهزیمت می رود. دم در خانه شوکت، زینب با دیدن ارتان شوکه شده و از او علت آمدنش را با عصبانیت سوال میکند. ارتان میگوید که شوکت او را برای شام دعوت کرده و او از این به بعد در کشتی همراه شوکت کار میکند. زینب عصبانی شده و از ارتان میخواهد که از او و زندگی اش فاصله بگیرد. سپس در را می بندد و او را راه نمیدهد. او داخل برگشته و میگوید که اشتها ندارد و به اتاقش می رود. شوکت همچنان منتظر آمدن مهمان است و وقتی خبری نمی شود، آنها مشغول خوردن شام می شوند.
زینب با اورهان تماس میگیرد و موضوع را به او میگوید. اورهان و سلین فورا از سر میز بلند شده و از خانه فهمی می روند. خیال فاتح از اینکه آنها شاهریمت را ندیده اند راحت می شود.
در خانه، زینب به شدت عصبانی است. فادیک نیز به اتاق او رفته و سعی دارد آرامش کند. کمی بعد اورهان و سلین نیز می رسند. زینب با عصبانیت به اورهان میگوید که هر طور شده باید ارتان را از کشتی بیرون کند.
در خانه فهمی، بعد از شام فاتح میخواهد شاهزیمت را به خانه برساند. مقدس خیلی از شاهزیمت خوشش آمده و میخواهد حتما باز هم او را ببیند. زینب سر کوچه آمده و او و فاتح از شاهزیمت تشکر میکنند. فاتح از زینب سوال میکند که پشت تلفن به اورهان چه چیزی گفت که آنها سریع رفتند.زینب که نمیخواهد موضوع ارتان را به فاتح بگوید، میگوید که بهانه الکی آورده تا اورهان و سلین بیرون بیایند و شاهزیمت را نبینند. شاهزیمت میگوید که فقط همین یک بار به آنجا رفته و دیگر حاضر نیست نقش دوست دختر فاتح را بازی کند. شب هنگام خواب، سلین و اورهان به این فکر میکنند که علاوه بر موضوع ارتان، باید به مسأله دوست دختر جدید فاتح نیز رسیدگی کنند و نگران عکس العمل زینب در مورد این ماجرا هستند.
صبح روز بعد، زینب زودتر بیدار می شود تا قبل از رفتن به شرکت، فاتح را ببیند. او سلیم را به یادگار می سپارد و بیرون می رود. همزمان، آیفر نیز حاضر شده و بیرون آمده است. او با دیدن زینب هول شده و میگوید که برای خرید شیر می رود. زینب سر کوچه سوار ماشین فاتح می شود و از او میخواهد که آیفر را تعقیب کند. او مطمئن است که آیفر پیش حیدر می رود و میخواهد از آنها عکس بگیرد تا به وسیله آن، شاهزیمت را تهدید کند تا همچنان نقش دوست دختر فاتح را بازی کند.
اورهان نقشه ای برای ارتان ندارد و نمیداند باید چه کند.او از سلین کمک میخواهد تا امروز به کشتی نرود. سلین خودش را به مریضی می زند و اورهان میگوید که امروز باید پیش زنش بماند.
زینب و فاتح از آیفر و حیدر که در رستوران هستند عکس گرفته و برای شاهزیمت ارسال میکنند . شاهزیمت با دیدن عکسها شوکه و عصبانی می شود.