خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی آقای اشتباه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی آقای اشتباه باشید، با ما همراه باشید. سریال ترکی آقای اشتباه یک سریال تلویزیونی موفق و پربینندهی کمدی – عاشقانه محصول سال ۲۰۲۰ کشور ترکیه است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ جان یامان در نقش اوزگور آتاسوی، اوزگه گورل در نقش ازگی اینال، گورگن اوز در نقش لونت یازمان، فاطما توپتاش در نقش جانسو آکمان، سوات سونگور در نقش اونال ییلماز، لاله بشار در نقش سویم آتاسوی، جمره گوملی در نقش دنیز کوپاران، سرکای توتونچو (اوزان دینچر)، سارپ جان کورواغلو در نقش سردار اوزتورک، تایگون سونگار در نقش سونر سچکین، فری بایجو گولر در نقش نوین ییلماز، اجه ایرتم در نقش گیزم سزر، امره ارن در نقش آنیل چلیک، کیمیا گوکچه آیتاچ در نقش ایرم دوآن.
خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی آقای اشتباه
وقتی ازگی و اوزگور به خانه ای پدری اوزگور می رسند، سویم به استقبال انها می رود و حسابی از زیبایی ازگی هم تعریف می کند و بعد می پرسد: «میخواین اتاقتون یکی باشه یا جدا؟ » ازگی می گوید: «نه. اگه میشه جدا باشه. حتی اگه یه هتلی این اطراف هست من مزاحم شما نشم. » سویم حسابی از او خوشش می آید و از اینکه دختر با حجب حیایی است خوشحال می شود و به ابرو می گوید که حسابی از ازگی خوشش آمده است. اوزگور هم از خوب فیلم بازی کردن ازگی تعریف می کند و او را به اتاقش راهنمایی می کند. کمی بعد ازگی و اوزگور برای اینکه به جمع خانواده بپیوندند بیرون می روند و سویم با دیدن آنها از دور ذوق می کند و می گوید: «چقدر به هم میان… » آن دو کنار سویم و ابرو می نشینند و سویم از اینکه فیتنات، جاری اش هنوز از رسیدن اوزگور خبردار نشده خوشحال است که همان موقع فیتنات از راه می رسد و با پرسیدن سوال های پشت سر هم ازگی و اوزگور را معذب می کند. آن دو برای اینکه از دست او خلاص بشوند فورا از جایشان بلند می شوند و اوزگور ازگی را سوار موتور می کند و در شهر می گرداند و در آخر هم به اسکله می برد تا با کشتی به مکان مورد علاقه ی اوزگور بروند.
جانسو به ندیم زنگ می زند و از او در مورد ازگی می پرسد. ندیم با خوشحالی می گوید که ازگی همراه دکتر سردار به دیدن انها رفته بوده و جانسو تعجب می کند چون سردار را مقابلش در بیمارستان می بیند و از اینکه ازگی چیزی به او نگفته کمی دلخور می شود. او به دنیز زنگ می زند و این موضوع را با او در میان می گذارد. آنها با هم قرار می گذارند تا در لاگابیا یکدیگر را ببینند. ازگی و اوزگور در قایق هستند و ازگی به او می گوید که بهتر است کمی بیشتر همدیگر را بشناسند تا گیر فیتنات نیفتند. ازگی در مورد پدر اوزگور که فوت شده می پرسد و خودش هم در مورد پدری که سال ها پیش انها را ترک کرده صحبت می کند. بعد ازگی می گوید که بهتر است در مورد روز آشنایی شان یک حرف مشترک بگویند تا لو نروند. او شروع به خیالبافی می کند و می گوید: «به نظرم وقتی سوار تاکسی شدیم، تو انقدر مجذوب من و خنده هام شدی که فورا عاشقم شدی و تصمیم گرفتی از تاکسی پیاده نشی! » اوزگور به خاطر او این داستان را قبول می کند. وقتی جانسو به لاگابیا می رسد، امره توجهش به او جلب می شود. کمی بعد هم دنیز از راه می رسد و گیزم این را به اوزان خبر می دهد. اوزان پیش دخترها می رود و جانسو از ازگی به عنوان کارمند جدید تعریف می کند که این اصلا گیزم را خوشحال نمی کند چون او دلش می خواسته در مکان جدید به عنوان مدیر روابط اجتماعی فعالیت بکند.
کمی بعد اوزان می گوید: «وقتی ازگی اینا از گوجک برگردن کارشو شروع میکنه. » دخترها با تعجب می پرسند که مگر ازگی با چه کسی به مسافرت رفته که اوزان کمی دستپاچه می شود. فیتنات به سویم می گوید که به خاطر اینکه مادر ازگی این خوراکی ها را فرستاده است بهتر است با او تماس بگیرد و تشکر بکند. سویم تصمیم می گیرد اول از اوزگور این بپرسد ببیند که کار درستی است یا نه بعد این کار را بکند اما اوزگور جوابش را نمی دهد. اوزگور سکان را به دست ازگی می دهد و خودش پشت سر او می ایستد و دستش را روی دستان او می گذارد تا با هم سکان را هدایت بکنند. اوزگور برای لحظه ای خیره به ازگی می ماند تا اینکه به مکان مورد علاقه اش می رسند. ازگی با هیجان انجا را تماشا می کند و می گوید: «کاش با امکانات لازم میومدیم تا شنا کنم! » اوزگور می گوید: «الانم میتونی شنا کنی! » و ازگی را در آغوش می گیرد و همراه خودش داخل آب می اندازد. ازگی به بالای آب می آید و با عصبانیت به اوزگور می گوید: «چیکار میکنی؟ ممکن بود خفه شم بمیرم! » اوزگور کمی او را به خود نزدیکتر می کند و می گوید: «به نظرت من میذارم تو چیزیت بشه؟ » هردو در حالی که به هم خیره شده اند نزدیک و نزدیک تر می شوند…