خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی عشق از نو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیهای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.
خلاصه داستان سریال عشق از نو
زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمیداند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما میشود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه میگیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا میشوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانهای را میآفریند.
قسمت ۹۱ سریال ترکی عشق از نو
حیدر با آیفر تماس گرفته و از او میخواهد که با هم بیرون بروند. آیفر که در حال حاضر شدن و آرایش کردن است، برای حیدر ناز میکند و ابتدا قبول نمیکند. سپس قبول کرده و حاضر می شود تا بیرون برود. وقتی که یادگار او را در حال بیرون رفتن میبیند، میگوید که قرار است گلسوم و خاله فاتح به خانه آنها بیایند و از او میخواهد در خانه بماند و کمک کند. آیفر با شنیدن اسم گلسوم ، هول شده و سریع به اتاق شاهزیمت می رود و سعی دارد به بهانه ای او را بیرون بفرستد. یادگار اجازه نمیدهد و میگوید که شاهزیمت خانه باشد و خانه را تمیز کند. آیفر که چاره ای نمیبیند، از شاهزیمت میخواهد که در اتاق بماند و حق بیرون آمدن ندارد. سپس خودش برای نظافت خانه می رود.
وقتی گلسوم و مقدر به خانه شوکت می آیند، شاهزیمت از لای در اتاق آنها را میبیند و شوکه می شود. او متوجه می شود که آنها در حال صحبت در مورد دوست دختر جدید فاتح ، یعنی خودش هستند و ای او بدگویی میکنند. شاهزیمت با عصبانیت با فاتح تماس میگیرد و از او میخواهد که هرچه سریع تر به آنجا آمده و خانواده اش را ببرد. فاتح که نمیداند چه کند، به مقدس خبر میدهد که گلسوم و مقدر به خانه شوکت رفته اند و او را عصبانی می کند تا مقدس تحریک شده و دنبال آنها برود. مقدس از خانه بیرون می رود و فاتح خیالش راحت می شود. مقدس به خانه شوکت رفته و با عصبانیت با گلسوم و مقدر بحث میکند و به یادگار و اورهان توهین میکند. شاهزیمت دستشویی دارد و در اتاق همچنان منتظر است. او با زینب تماس میگیرد و میگوید که اگر زودتر نیاید، از اتاق بیرون می رود. زینب فکری به سرش زده و به پلیس تماس میگیرد و گزارش دعوا میدهد. کمی بعد، پلیس دم خانه شوکت می رود و به خاطر سر و صدای مقدس، او را توبیخ میکنند. همه در در رفته اند و شاهزیمت سریع به سمت دستشویی می رود. هنگامی که او میخواهد بیرون بیاید، همه دوباره داخل خانه می آیند و شاهزیمت در دستشویی گیر می افتد.
او دوباره با زینب تماس میگیرد و کمک میخواهد. زینب میگوید که بهتر است او خودش را با گوشی در دستشویی سرگرم کند تا مهمانان بروند. سپس تماس را قطع میکند.شاهزیمت عصبی می شود.
آیفر مدام استرس دارد که خانواده فاتح چیزی در مورد شاهزیمت بگویند. مقدس شروع به تعریف از دوست دختر جدید فاتح میکند و آیفر او حرفهای او می فهمد که شاهزیمت خودش را ملیسا معرفی کرده و در مورد خانواده خودش دروغ گفته است و خودش را خیلی سطح بالا نشان داده است. او از اینکه آنها شاهزیمت را نشناخته اند خیالش راحت می شود، اما از شاهزیمت خیلی عصبانی می شود.
فاتح به شرکت پیش زینب می رود تا او را ببیند. عمان لحظه اورهان به شرکت می آید و فاتح زیر میز پنهان می شود. اورهان به زینب میگوید که دلش بچه می خواهد، اما سلین قبول نمیکند. زینب اورهان را برای بچه دار شدن تشویق میکند و سریع او را از شرکت بیرون میکند تا فاتح لو نرود. بعد از رفتن اورهان، این بار مریم به اتاق می آید . زینب او را نیز دست به سر میکند و سپس با فاتح تنها می شود و یکدیگر را از دلتنگی بغل میکنند.