دیو پرستی در چه زمانی رواج داشت ؟ + نام دیوها در اوستا و معنی هر یک
دیو امروزه یک موجود خیالی و افسانه ای است که شبیه انسان اما بسیار بزرگ و زشت است و دارای شاخ و دم تصور می شود. در قدیم در بعضی از شهرها و کشورها به معنای خدا بود و از آن اطاعت می کردند. دیوها در نام های بسیاری وجود دارند که هر کدام کار به خصوصی را انجام می دهند.
دوره ی دیو پرستی
دیو، درکاربرد امروزی آن، موجود خیالی و افسانه ای و اسطوره ای است که هیکلی شبیه انسان ولی بسیار تنومند و زشت و مهیب دارد. دیو دارای شاخ و دُم تصور می شود، اگرچه در گذشته بسیار دور معنا و کاربرد سراسر جداگانه ای داشته است.
واژه ی «دیو» ریشه در واژه ی کهن دائوا دارد، اما معنی آن در فارسی نو متضاد معنی کهن آن است.
دوره دیو پرستی:
دیو به معنی خدا در نزد هند و اروپایی ها بوده و می باشد. اما در ایران هم زمان با آغاز دوره مزدیسنی، رهبران مذهب نوین این خدایان باستان هند و اروپایی را نشان شرک و اهریمن تصویر کردند. با توجه به این که در هندوستان این تغییر دین پیش نیامد خدایان باستان همچنان محترم شمرده شده اند که بزرگ ترین این خدایان ایندیرا می باشد. در اروپا واژه دیو Dio همچنان معنی خدای خود را به صورت عام تا امروز نگاه داشته است به ویژه نزد قوم های لاتین. در پهلوی دِو و در هندی باستان دیو واژه از ریشه دیو به معنی درخشیدن می باشد. همین ریشه به معنی فریب دادن نیز هست.
دیوان گروهی از خدایان آریایی بودند پس از جدائی ایرانیان از هندیان و ظهور زرتشت پیامبر؛ خدایان مشترک قدیمی یعنی دائوا که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراه کنندگان و شیاطین خوانده شدند. در آیین زردشتی پرستندگان دیو را دئویسن می خواندند. [عموما موبدان زرتشتی پرستندگان دین های دیگر را دیو پرست و دین خود را بهی دین می نامیدند مطابق وندیداد، دئوه ها و پرستندگانشان، پس از غروب آفتاب در گورستان ها و دخمه ها یکدیگر را ملاقات می کردند و در آنجا به صرف غذای آیینی نفرت انگیز خود که جسد مردگان بود، می پرداختند و در جای دیگر وندیداد به آدمخواری و پسرخواری متهم می شوند؛ زرتشتیان دیوپرستی را بدعتی بسیار زشت می دانستند.
دیو در آیین ایزدیان:
خلیل جندی رشو می گوید: یکی از نقاط اشتراک ایزدی ها با مسلمانان، مسیحایان و یهودیان اعتقاد به هفت ملائکه است. در میان ایزدیان، برترین ملکه که همان ملک طاووس است جایگاه ویژه ای دارد.
به گفته وی، اعتقاد به سروری ملک طاووس در ادیان و آیین های سامی وجود ندارد و فقط در میان آیین های هند و ایرانی و ایزدی وجود دارد.
به گفته جمال نِبِز زبان شناس کرد، کلمه طاووس به احتمال بسیار زیاد از ریشه یونانی زئوس یا تئوس به معنای خدا گرفته شده است.
دیو پرستی چیست؟
دیوپرستی به صورت تحت الفظی یعنی عبادت دیوان، اگرچه دیوپرستان جدید واقعاً دیگر دیوان را عبادت نمی کنند. در عوض، آنها با دیوان کار میکنند به این صورت که هر دیو به صورت یک نیرو یا انرژی است که در آیین ها یا جادوها به کمک فراخوانده می شود دیوپرستان سنتی واقعاً دیوان را عبادت می کردند؛ دیوانی که به ویژگی هایشان تجسم انسانی می دادند توجه به این نکته ضروری است که لزوماً همه ی دیوپرستان شیطان پرست نیستند، گرچه همه ی آنها به صورت بالقوه این ویژگی را دارند.
هر دیوپرستی بتِ حامی اش را برمی گزیند، و مطمئناً در میان گزینه های مختلف، می توانند شیطان، نماینده ی عنصر آتش را نیز انتخاب کنند. هر چند، آنها می توانند از میان مذاهب مختلف دیوان بسیاری را نیز در فهرست گزینش شان قرار دهند دیوپرستان سه تفسیر متفاوت و محتمل از دیوان دارند تفسیر اول شبیه دیدگاه مسیحیان است گناهکاران شرور و وسوسه گر. تفسیر دوم مربوط به دیوپرستان سنتی است دیوان تجسم نیروهای انرژی هستند.
تفسیر سوم این است که به سبب معنی واژه ی دیو که همان قدرت خدایی است، دیوان شایسته ی خدایی هستند. (لازم به ذکر است دیو یکی از واژه های کهن است و قدمت آن به دوران آریاییان می رسد.
دیوان گروهی از پروردگاران آریایی بوده اند. پس از جدایی ایرانیان از هندوان و ظهور زرتشت پروردگاران مشترک قدیم یعنی دیوها که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراه کنندگان و شیاطین خوانده شدند. در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه به معنی فروغ و روشنائی و نام خداست. در این متن، دیو به عنوان معادل برای واژه ی demon انتخاب شده است) صرف نظر از این ها، دیوپرستان اعتقاد دارند اعمال شان به تباهی یا جزای الهی نمی انجامد، زیرا این اعمال صرفاً در تداوم اسطوره هایی است که نسل به نسل از مذاهبی به جای مانده اند که مدت ها از زمانشان گذشته است.
دیوان در رده موجودات بد مینوی پس از اهریمن، کماریگان یا سردیوان قرار دارند که آفریده اهریمن اند کماله در پهلوی Kamalag و در اوستایی Kamərəsa به معنای “چه سری” و به مفهوم “چه سر نفرت انگیزی” است این ها دشمن و رقیب امشاسپندان هستند و فقط در ادبیات زردشتی دیده می شوند و گویا وجود آنها مثل وجود اهریمن و امشاسپندان در اوستا از نوآوری های زرتشت است.
تعداد سردیوان شش عدد است و عبارتند از:
شماره نام دیو وظیفه ی دیو در مقابل امشاسپند
۱. اکومن دیو دیو اندیشهی دیو بهمن امشاسپند
۲. اندر/ ایندر/ ایندره دیو دیو ضد نظم اردیبهشت امشاسپند
۳. ساوول دیو دیو پادشاهی بد ، ستم و بیداد شهریور امشاسپند
۴. ناهیه دیو دیو نارضایتی و ناسپاسی سپندارمذ امشاسپند
۵. تیریز /تئیری دیو دیو زهرآگین کردن گیاهان و دامان خرداد امشاسپند
۶. زَیریز / زئیری دیو زهر امرداد امشاسپند
گاه خود اهریمن و گاه اَئِشمه ( دیو خشم) را بر شش دیو فوق می افزایند تا رقم هفت گانه شود. دیوان و دروجان علاوه بر سردیوان ، همه جلوه های زشت و صفات پلید نیز به صورت دیوان و دورجان در برابر ایزدان شخصیت می یابند.
دروج نامی برای ماده دیوان است، دیوها نیز مانند ایزدان سلسله مراتب دارند و از نظر اهمیت و قدرت عمل در مقام های بالا و پایینی قرار می گیرند، ولی شخصیت وجودی آن ها به اندازه ایزدان روشن و واضح نیست. تعداد دیوزنان به نسبت دیوان مذکر کمتر است، اماجنسیت دیوان کمتر از ایزدان مشخص است.
تعدادی از اسامی این دیوان و کارهایی که انجام می دهند عبارتند از :
نام دیو | نام مشابه | توضیح | اوستایی | پارسی میانه |
---|---|---|---|---|
اپوش | دیو خشکسالی و با اسپخروش دیو با ایزدان بارانساز (از جمله تیشتر) جنگ میکند. | apaoša | apōš | |
استوئیدات | دیو مرگ | جان را بستاند. | ||
اَستویداد / استوِهات | دیوی که مفهوم نام او در هم شکننده و از هم جدا کننده استخوان هاست. او دارای کمندی است که آن را بر گردن قربانی مورد نظر خود می اندازد. اوست که برای نخستین بار مرگ را بر کیومرث، پیش نمونه انسان، مستولی می کند. دیوی است که چون دست بر مردم زند، خواب آورد و چون سایه بر آنان افکند، تب چون دیده بر آنان دوزد، مرگ. | |||
آز | دیوی است که صفت سیری ناپذیر دارد و در پایان جهان، اهریمن او را می بلعد. | |||
اسروشتی | دیو ناشنوائی و نافرمانبرداری است. | |||
اشکهانی | اشگهانیه یا اژگهن | دیو تنبلی است. | ||
جِه / جَهی | نماد همه پلیدی ها و آلودگی های زنانه و نماد روسپی گری است. | |||
اَشموغ / اَهلَموغ | دیو بدعت است. | |||
نَسو/ نسوش | دیوی است که به بدن انسان، در حالی که هنوز زنده است، یورش می برد و آن را می گنداند و چون بدن فاسد و گندیده شد، روان دیگر نمی تواند در آن بماند، در حقیقت نخستین عامل مرگ این دیو است. | |||
اِناست | دیو تباهی است. | |||
اَکهتَش | دیو انکار است که مردمان را وادار می کند که هر چیز خوبی را انکار کنند. | -akataš | akataš | |
اَکومَن | اَکهمَنه | دیو اندیشه بد و برگزیده دیوان است. | -akōman | -aka.manah |
بوت/بود | دیو بت پرستی است. | |||
اودَگ | دیو زنی است که به قولی هفت سَردیو ( کماریگان ) و ضحاک را به وجود می آورد. او جمشید را به سوی لذت های دنیوی می راند و مردم را به سخن گفتن در جایی که باید سکوت کرد وا می دارد. | |||
اَگاس | اگاش | دیو شورچشمی است که مردمان را چشم می زند. | ||
بوشاسب/بوشیانستا | بوشایست | دیو خواب سنگین است و مانع از بیداری هنگام سپیده دم میشود. | -būšyastâ | būšâsp |
پئریمئتی | دیو بدمنشی و تکبر است. | |||
پس دیو | مردمان را از انجام کار بازمیدارد. | |||
پوش دیو | دیوی است که انبار میکند نه خود به کار میبرد و نه به دیگران میدهد. | |||
پینیه | دیو خسّت است که مردمان را وادار می کند که انبار کنند و نخورند و به کس ندهند. | |||
ترومئتی | دیو نخوت و غرور است. | |||
تب دیو | فهم مردمان را پراکنده میکند. | |||
جهی | دیو ماده شهوتانگیز، پناه دهندهٔ گناهکاران است. | |||
چشمک | دیو زمین لرزه و آورنده ی گردباد است. | |||
خشم | برهم زنندهٔ آسایش آفریدگان اهورامزداست. | |||
دروگدیو | دروج، دروغ | دیو دروغ و تباهکنندهٔ جهان راستی است. | druj- | |
دریوی | دیو گدائی و دریوزگی است. | |||
دیر | دیو پسانداختن کار مردمان است. | |||
رشک | دیو کینه توزی و بدخواهی است. | |||
زرمان | دیو پیری است. | |||
ساوول | دیو گسترش پادشاهی بد و ستم و بیداد و آشوب در زمین است. | sâwul | -saurva | |
سِپَزگ دیو | دیو سخن چینی و غیبت است. | |||
سهم | دیو ترس و نهیب است. | |||
سیچ | سیژ/سیز | دیو نابودی است. | ||
گوزهر | گوچهر | مخالف ماه است. | ||
مرشئون | دیو فراموشی است. | |||
ناگهیس | ناگهیس از دیوهای کماله و از آفریدگان اهریمن میباشد دیوی که نماد وسوسه و کج اندیشی و گسترش دهنده بیدینی است دیو نافرمانی، ناخشنودی و بهتان است وقتی بدی به مردم میرسد آنان را وامیدارد تا ناسپاسی یزدان کنند و نصیحت نپذیرند. | nâghēs | nânghaisya | |
ننک | دیو ننگ است. | |||
نسو | دروج نسو | دیوی است که بر تنِ مرده میتازد و آن را ناپاک میکند. | ||
وای بد | دیو مرگ است. | |||
وَرَن | دیو شهوت است و همراه با دیو آز در متون اخلاقی از بزرگترین دیوان به شمار می رود. | |||
ویزَرِش | همکار استویداد دیو است که با روان گذشتگان در آن سه شبانه روزی که هنوز در گیتی هستند نبرد می کند و آنان را می ترساند. او نیز بر دوزخ می نشیند و روان گناهکاران را با زنجیر تا پل چینود می کشد. | |||
وایِ بد | بخشی از فضا را در اختیار دارد که روان درگذشتگان از آن می گذرد. اوست که جان را از تن جدا می کند. | |||
میتوخت | دیوی است که نماد گفتار نادرست است و به قولی، نخستین آفریده اهریمن به شمار می رود و بدگمانی می آورد. | |||
مَلکوس / مرکوس | دیوی است که سرما و زمستان سخت را در پایان هزاره اوشیدر به وجود خواهد آورد. | |||
هیز (هیچه) | دیو قحطی و خشکسالی است. |
در این فهرست که متعلق به دیوان مینوی است، نام دیوانی که در رویدادی های زمینی نقش دارند و همچنین ( پری) ها، یعنی ماده دیوانی با ظاهر زیبا که غالبا به فریب دادن قهرمانان در دوران گیتی می پردازند نیامده است.