خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.َ
قسمت ۴۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
مادر دجله ازش میپرسه تو اخراج شده بودی؟ دجله با کلافگی میگه آخ مرال، مادرش ازش توضیح میخواد و میگه واسم تعریف کن ببینم ماجرا چی بوده؟ میخوام همه چیزو بدونم دجله میگه از وقتی که با باریش اشنا شدم اتفاق های عجیب غریب افتاده واسم اصلا نمیدونم چجوری اتفاق افتاد. مادرش بهش میگه عزیزم من بهت گفتم با کسی تو رابطه برو که به جای دردسر درست کردن واست دوستت داشته بشه بهت اهمیت بده، دجله قبول میکنه و سرشو روی پای لیلا مادرش میزاره. کراج به خونه برمیگرده که مایدا میپرسه چقدر دیر کردی کجا بودی؟ که کراج بهش میگه کار طول کشید قبلشم با سرکان یه قرار داشتم، مایدا میپرسه درباره چی حرف میزدین؟
کراج میگه که فکر کنم میخواد تلافی کنه قدیمو میخواد انتقام اون موقع را از برن بگیره یه کار بهش پیشنهاد داده که واسه برن مناسب نیست رفتم باهاش حرف بزنم مایدا میپرسه از کجا میدونی که داره تلافی میکنه؟ کراج میگه خودش گفت بهم که نمیتونی جلومو بگیری هرکاری از دستت برمیاد بکن. نصفه شب ملریس به کراج زنگ میزنه و میگه یه اتفاقی افتاده به کمکت احتیاج دارم، کراج میپرسه چیشده که ملریس میگه با دوستام داشتیم خوش میگذروندیم که دوست پسر سابقمو دیدم اومد پیشم یه کم حرف زدیم که خبرنگارارو دیدم نمیدونم چه عکسی گرفتن چه خبری پخش میکنن، اوزان ازش بدش میاد این خبر درز کنه معلوم نیست چه اتفاقی می افته، کراج میگه باشه من حلش می کنم.
فردای آن روز فریس به دجله میگه که ماجرای تو تموم شد تبرعه شدی دیگه فکر نکنم خبرنگارا بیان سراغت، دجله خوشحال میشه و تشکر میکنه. جلسه مدیر برنامه ها شروع میشه و مایدا ماجرای دیشبو میگه که کراج ادامه میده به مورات سپردم خبرو پخش نکنه در ازاش یه خبر میدم بهش پخش کنه. از همه جا به جولیده زنگ میزنن تا درباره اوزان بپرسن که جولیده میگه من خبری ندارم که تا روزنامه را میبینه خبر ملریسو میبینه و با عجله به اتاق جلسه میره و به کراج نشان میدهد. همگی اعصابشون خورد میشه و مایدا میگه که وضع آژانس اصلا خوب نیست میخواستم بگم که احتمال داره عیدی در کار نباشه و اگه همینجوری پیش بره باید حقوق هارو هم نصف کنیم. امره و گولین و دجله جا میخورن و میگن اگه کم کنین حقوقو تو اجاره خانه و وام میمونیم. سرکان به آیدین میگه برو بین خبرنگارا و پرس و جو کن ببین این خبر اوزان و ملریس حقیقت داره یا نه.
آیدین تحقیقشو میکنه و به سرکان زنگ میزنه میگه این خبر دروغه همینجوری نوشتن، سرکان خوشحال میشه و میگه خوبه پس امیدی هست که ملیسو بیارم برلین. اوزان تو جلسه میاد و به کراج میگه باید حرف بزنیم. همگی از دیدنش شوکه میشن. اوزان که حسابی عصبیه میگه آبروم همه جا رفت، همه جا دارن درباره ما حرف میزنن، کراج سعی میکنه آرومش کنه و میگه ماجرا اونجوری که تو فکر میکنی نیست اصلا، اوزان میگه اصلا نه مصاحبه میکنم نه درباره اش حرف میزنم دیگه ملیس هرکاری میخواد بکنه بره بکنه به من ربطی نداره تموم شد. جولیده به کراج زنگ میزنه و خبر اومدن ملیسو میده، اوزان برای روبرو نشدن با ملیس تو تراس قایم میشه. ملیس به کراج میگه دیدی چه اوضاعی شد؟ کراج بهش میگه گفتم باهاش حرف بزن که ملیس میگه نمیدونستم اوضاع اینجوری میشه که تازه تو گفتی پخش نمیکنن این خبرو.
بعد از کمی حرف زدن، باهم ب اتاق فریس میرن و تصمیم میگیرن که برای یه مدت کوتاهی تا درست شدن ماجرا مدیر برنامه اش، فریس باشه. دجله که کراج بهش گفته اوزان را یواشکی از آژانس بیرون ببره تا با ملیس روبرو نشه به سمت تراس میره. باریش و برن سر صحنه فیلمبرداری باهم حرف میزنن و از کار میپرسن که برن شروع میکنه میگه چندتا کار تبلیغاتی دارم یه سریاله که هنوز شروع نشده اوضاع خوبه. برن از باریش میپرسه تو در چه حالی؟ که باریش میگه هیچی همون کارهای قبلو دارم یه کار تبلیعاتی هم است که هنوز خبری نیست. برن میگه کار تبلیعاتیه نوشابه انرژی زا نبود؟ باریش تایید میکنه.
برن میگه اونو که امیر انجام داده، باریش جا میخوره. برن با باریش حرف میزنه و سعی میکنه بهش بفهمونه که فریس بهت زیاد نمیرسه واست کار جور نمیکنه بیشتر به امیر میرسه شاید به خاطر اینه که زیاد همدیگرو میبینن، باریش میپرسه مگه کی آخرین بار همدیگرو دیدن؟ برن میگه فریس با دایی امیر رابطه داره دیگه از اون نظر میگم. یه خبرنگار برای مصاحبه با ملیس اومده که فریس و دجله هم تو مصاحبه شرکت میکنن. ملیس به خاطر اوضاع روحی بدی که دازه اصلا حواسش جمع نیست و مثل افسرده ها رفتار میکنه که دجله و فریس حرف هایش را یه جور دیگه به خبرنگار میگن که بنویسن. لیلا مامان دجله به آژانس میره و به جولیده میگه میخوام آقا کراج را ببینم بهش بگین لیلا ارتم، جولیده بهش میگه شما مادر دجله که نیستین؟ لیلا میگه درسته خودمم، جولیده میگه از دیدنتون خوشوقتم بفرمایید داخل من به آقا کراج خبر میدم.
کراج وقتی میفهمه لیلا اومده هول میکنه و جوری که ترس وجودشو فرا گرفته از اتاقش بیرون میاد که گولین از طرز رفتارش متوجه میشه اتفاقی افتاده و کنجکاو میشه تا بفهمه اون زن کیه. لیلا به اتاق کراج میره. اکراج ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ چرا اومدی اینجا؟ چی میخوای؟ تو نمیدونی مایدا اینجاست همه اینجان!!! لیلا میگه معلومه که واسه چی اینجام واسه دجله دخترم اینجام تو اصلا میدونی تو چه وضعیه، این اتفاقا چیه که واسش میوفته؟
از کار بیکار میشه دوباره استخدام میشه و من هیچی نمیدونم اینازو باید از مرال بشنوم. گفت میخواد بیاد استانبول تو کارش پیشرفت کنه منم فرستادمش گفتم اینجوری نزدیکه تو هم هست مواظبشی، کراج من دخترمو نفرستادم که با گریه بخوابه، من واسه یه قطره اشک دخترم دنیارو به آتیش میکشم، حواستو جمع کن دیگه دخترمون تو این وضعیت قرار نگیره وگرنه کاری که نباید بکنمو میکنم خوب میدونی درباره چی دارم حرف می زنم. کراج تمام مدت با چشمانی پر از ترس و استرس به لیلا چشم دوخته و با تکان دادن سر تایید میکنه….