سواد زدودن در لغت نامه دهخدا
لغت نامه دهخدا
سواد زدودن. [س َ زِ / زُ دو دَ] (مص مرکب) کنایه از دور کردن سیاهی. (آنندراج):
بزدود سواد کفر ز ایام
بر هند نشاند نور اسلام.
شیخ ابوالفیض فیاض (از آنندراج).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.