معنی قردامون در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

قردامون. [ق َ] (معرب، اِ) قردامن. || کرویای کوهی. (ناظم الاطباء). رجوع به قردامن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) (اسم) تخم سپندان حرف.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر