محظورات در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
محظورات. [م َ] (ع ص، اِ) ج ِ محظوره. چیزهای حرام و ناروا و غیرمشروع. یقال: الضرورات تبیح المحظورات. (ناظم الاطباء): راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). اگر همه درامور دولت محظورات لازم آمدی... (عالم آرای عباسی).
فرهنگ عمید
محذورات
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) جمع محظوره (محظور) : اگر همه در امور دولت محظورات لازم آمدی روز تفقدی هر روز هفته انعام و احسانی درباره ایشان بلاتوقف بظهر میاید.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.