معنی آج

لغت نامه دهخدا

آج

آج. (اِ) آز. خواهش. تمنا. طمع.

حل جدول

آج

برجستگی لاستیک

خواهش و تمنا

دندانه سوهان

کدوتنبل، دندانه سوهان، برجستگی لاستیک

گویش مازندرانی

آج

نوعی قارچ، پوست کندن انار، گردو و پرتقال

نوعی درخت که نام دیگر آن شیرافرا است

فرهنگ فارسی هوشیار

آج

خواهش، تمنا، طمع

معادل ابجد

آج

4

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری