معنی آجل

لغت نامه دهخدا

آجل

آجل. [ج ِ] (ع ص، اِ) بامهلت. دیرنده. تأخیرکننده. ضد عاجل:
عاجل نبود مگر شتابنده
هرگز نرود ز جای خویش آجل.
ناصرخسرو.
|| دیر، مقابل زود:
بدین زودی ندانستم که ما را
سفر باشد بعاجل یا به آجل.
منوچهری.
|| آخرت. مقابل عاجل به معنی دنیا: باری عاجل و آجل بهم نپیوندد. (کلیله و دمنه).
چون برای حق و روز آجل است
گر خطائی شد دیت بر عاقل است.
مولوی.
|| جانی و برانگیزنده ٔ بر جنایت.

آجل. [ج َ / ج ُ] (اِ) بادی که با آواز از گلو برآید. آروغ. فوز. باد گلو. رجک. جشا. رغ:
ناخوشی های دهر را بالکل
بایدت خورد و نازدن آجل.
روزبهان.
بسته دایم دهان خویش از بخل
کز گلو برنیایدت آجل.
؟

فرهنگ معین

آجل

آینده، آخرت، مدت دار. [خوانش: (جِ) [ع.] (ص.)]

(جُ یا جَ) (اِ.) آروغ.

فرهنگ عمید

آجل

آینده،
دیرآینده،
بامهلت، مدت‌دار،

آروغ: بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟: مجمع‌الفرس: آجل)،

حل جدول

آجل

آینده، مدت‌دار

آینده، مدت دار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آجل

پس آینده، درآینده، دیررس

مترادف و متضاد زبان فارسی

آجل

آتیه، آینده، مستقبل، آخرت،
(متضاد) گذشته

فرهنگ فارسی هوشیار

آجل

با مهلت، دیرنده، تاخیر کننده باد گلو، آروغ

فرهنگ فارسی آزاد

آجل

آجل، از بعد آینده، مدت دار، فرصت دار، دیر آینده (ضدِّ عاجل)،

واژه پیشنهادی

آجل

آینده

معادل ابجد

آجل

34

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری