معنی آجیل

لغت نامه دهخدا

آجیل

آجیل. (اِ) خشک میوه. مجموع پسته، بادام، نخود، فندق، تخمه ٔ کدو و تخمه ٔ هندوانه ٔ تف داده و نمک زده یا آچارده. || نقل، مزه و توسعاً هر نعمت و فائده که از کسی بدیگری رسد از خوراک و پوشاک و نقدینه.
- آجیل مشکل گشا، خشک میوه ها باشد که زنان بنذر بخشند برآمدن حاجتی را.

فرهنگ معین

آجیل

(اِ.) میوه خشک مرکب از پسته، بادام، فندق، تخمه و مانند آن.، ~ مشکل گشا آجیلی مرکب از هفت جزء (پسته، فندق، مغز بادام، نخودچی، کشمش، خرماخارک، توت خشکه) که برای رفع مشکل نذر کنند و بخرند و میان هفت نفر متدین تقسیم کنند.

فرهنگ عمید

آجیل

مخلوطی از خشکبار از قبیل پسته، فندق، بادام، نخودچی، تخم کدو، و تخم هندوانۀ تفت‌داده،

حل جدول

آجیل

سوغات فاروج

مترادف و متضاد زبان فارسی

آجیل

تنقلات، خشکبار، شب‌چره

فارسی به انگلیسی

آجیل‌

Confections, Nuts

فارسی به ترکی

آجیل‬

kuruyemiş, çerez

کالری خوراکی ها

آجیل

یک لیوان ۷۵۰ کالری

یک لیوان 750 کالری

ترکی به فارسی

آجیل

فوری

فرهنگ فارسی هوشیار

آجیل

خشک میوه، مجموع پسته، بادام، نخود، فندوق، تخمه وغیره

معادل ابجد

آجیل

44

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری