معنی آدخ

لغت نامه دهخدا

آدخ

آدخ. [دَ] (ص) خوب. نغز. نیکو. میمون. مسعود. خجسته. مبارک. دَخ:
روز تو هرگز بایمان سعد و میمون کی شود
چون تو بر ابلیس ملعون خویشتن مفتون کنی
گر بشارستان علم اندر، بگیری خانه ای
روز خویش امروز و فردا آدخ و میمون کنی.
ناصرخسرو.
|| (اِ) بلندی در زمین. تل.

فرهنگ معین

آدخ

(ص.) خوب، نیکو، (اِ.) تل، پشته. [خوانش: (دَ)]

فرهنگ عمید

آدخ

خوب، نیکو، نغز،
خجسته، میمون: گر به شارستان علم اندر بگیری خانه‌ای / روز خویش امروز و فردا آدخ و میمون کنی (ناصرخسرو۱: ۴۴۸ حاشیه)،

حل جدول

آدخ

خجسته، خوب و نیکو

خجسته

نام های ایرانی

آدخ

پسرانه، (به فتح ت) خوب نغز خجسته مبارک میمون، برامدگی های کوچک تپه مانند روی زمین (تل به ضم ت)

فرهنگ فارسی هوشیار

آدخ

خوب، نغز، نیکو، میمون، مسعود، مبارک، خجسته

معادل ابجد

آدخ

605

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری