معنی آرد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
[په.] (اِ.) گردی که از کوبیدن و آسیاب کردن غلات به دست می آید.، ~ خود را بیختن و الک خود را آویختن کنایه از: وظایف خود را طی سالیان انجام دادن و دیگر اخلاقاً موظف یا عملاً توان انجام کاری را نداشتن.
فرهنگ عمید
گردی که از کوبیدن یا آسیا کردن غلات یا حبوبات بهدست آید: آرد گندم، آرد جو، آرد برنج، آرد نخود،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Dust, Flour, Powder
فارسی به ترکی
un
تعبیر خواب
اگر بیند که آرد چون برف از هوا می آید، دلیل است که به قدر آن مال و نعمت حلال او را حاصل گردد، از آنجا که امید ندارد - حضرت دانیال
آرد فروش به خواب دیدن، مردی باشد که دین خویش را به دنیا آورده بود. - جابر مغربی
آرد جو، به تاویل درستی دین بود، و آرد گندم، مالی بود از تجار وبسیار فایده بود، و آرد کاورس مال اندک بود که حاصل شود - محمد بن سیرین
ترکی به فارسی
عقب، پس، دنبال
گویش مازندرانی
آرت
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) نرمه و آس کرده ی حبوب گردی که از کوبیدن یا آسیا کردن غلات بدست آید: آرد گندم آردجو آرد برنج. (اسم) روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی. صحیح (ارد) است.
فارسی به ایتالیایی
farina
معادل ابجد
205