معنی آوندها

حل جدول

آوندها

اوانی

فرهنگ فارسی هوشیار

اوانی

(تک: آنیه تک انا ء) سبوها آوندها (اسم) جمع: آنیه جمع الجمع: انا ء آوندها آبخورها آبدانها.


براهین

(تک: برهان) پرون هان ها آوندها گر آوند خواهی به تیغم نگر (فردوسی) (اسم) جمع برهان برهانها دلیلها حجتها.


صینیه

سینی از آوندها (صفت) مونث صینی انواع ظروف از صحن قدح صراحی و غیره که در قدیم از چین وارد می شد.


لمه

‎ کوش، خواست، سختی، روزگار، گرد آمده فراهم آمده، آوندها، یک دیدار یک بازدید، دلگذشت ‎ گروه از 3 تا 10 تن، همزاد همانند، سرور پیشوا، پیشوایی ‎ موی پیچه موی کوتاه تا زیر نرمه گوش، موی ژولیده

فرهنگ معین

ظروف

(~.) [ع.] (اِ.) جِ ظرف، آوندها.


اوانی

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ آنیه، ججِ اناء؛ آوندها، آبخورها.

گویش مازندرانی

او – بیتن

روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن...

لغت نامه دهخدا

ثم

ثم. [ث ُم م] (ع اِ) قماش مشکهای آب و آوندها، مالهم ثم ّ و لا رم ّ. مایملک ثّما و لا رَمّا، هیچ ندارند. هیچ ندارد.


فیلکون

فیلکون. [ف َ ل َ] (ع اِ) بردی، که گیاهی است. (منتهی الارب) بردی. پیزر. (یادداشت مؤلف). || قیر یا زفت که بر کشتی و آوندها مالند. || (ص) پست. (منتهی الارب).


قوافی

قوافی. [ق َ] (ع اِ) ج ِ قافیه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پس آوندها و قافیه ها. (ناظم الاطباء). رجوع به قافیه و المعجم فی معاییر اشعار العجم چ دانشگاه ص 24 شود.


اوعیة

اوعیه. [اَ ی َ] (ع اِ) ج ِ وِعاء و وُعاء. (ترجمان القرآن) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (دهار). ظروف و آوندها. (آنندراج) (غیاث اللغات): و حروفش در اوعیه و ظروف تصحیح قرار گرفته. (تاریخ بیهق). رجوع به وعاء شود.


قهقر

قهقر. [ق َ ق َ] (ع اِ) طعام بسیار بترتیب در آوندها نهاده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به قهقری شود. || سنگ یا آنچه بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُهاقِر شود. || (ص) زاغ سخت سیاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

آوندها

67

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری