معنی آکنه

لغت نامه دهخدا

آکنه

آکنه. [ک َن َ / ن ِ] (اِ) آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن آکنند. حَشو. چغبت. چغبوت. آکین. آگین:
شدزمستان و ز جودت بنه ای میخواهم
ابره و آستر و آکنه ای میخواهم.
سوزنی.

فرهنگ معین

آکنه

(کَ نِ) (اِ.) آن چه از پشم و پنبه و لاس و پر و جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهالین و مانند آن کنند؛ حشو، آکین.

(نِ) [فر.] (اِ.) نوعی بیماری پوستی که بر اثر اختلال کارکرد و التهاب دستگاه سباسه عارض شود، رخ جوش، (فره)، جوش غرور جوانی.

فرهنگ عمید

آکنه

جوشی که در جوانی بر صورت پیدا شود،

آنچه با آن درون چیزی را پر کنند، پشم یا پنبه که درون لحاف یا تشک یا جامه کنند، آکنش، آگنش: شد زمستان و زِ جودت بنه‌ای می‌خواهم / ابره و آستر و آکنه‌ای می‌خواهم (سوزنی: لغت‌نامه: آکنه)،

حل جدول

آکنه

جوش

جوش صورت

شایع ترین بیماری پوستی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آکنه

رخجوش

مترادف و متضاد زبان فارسی

آکنه

آگین، حشو، زائده، آستر، لایی

فارسی به انگلیسی

آکنه‌

Acne, Filling

فرهنگ فارسی هوشیار

آکنه

(اسم) آنچه از پشم و پنبه و لاس و پر جز آن میان ابره و آستر قبا و لحاف و نهانین و مانند آن کنند حشو آکین.

معادل ابجد

آکنه

76

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری