معنی اباعد

لغت نامه دهخدا

اباعد

اباعد. [اَ ع ِ] (ع ص، اِ) ج ِ ابعد. دوران. دورترینان. بیگانگان. خلاف اقارب.

فرهنگ معین

اباعد

(اَ عِ) [ع.] (اِ.) جِ ابعد؛ بیگانگان، آنان که نسبت دور دارند.

فرهنگ عمید

اباعد

کسانی که نسبت دورتری با شخص دارند،

حل جدول

اباعد

دوران، بیگانگان، ابعد

فرهنگ فارسی هوشیار

اباعد

(تک: ابعد) دورتران دوران بیگانگان (اسم) جمع: ابعد دوران بیگانگان، دورتران مقابل اقارب.

معادل ابجد

اباعد

78

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری