معنی ابدار

لغت نامه دهخدا

ابدار

ابدار. [اِ] (ع مص) تافتن ماه شب چهارده. طلوع کردن بدر بر. (تاج المصادر بیهقی).

حل جدول

ابدار

تر و تازه، شاداب، باطراوت

فارسی به عربی

ابدار

کثیر العصیر، مائی، معشب، نبات ماص، رطب

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

ابدار

208

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری