معنی ابقا

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ابقا

میا نجی گری، نگه داشت، واگذاشت

فرهنگ عمید

ابقا

باقی گذاشتن، برجا گذاشتن چیزی،
پایدار نگه ‌داشتن،
[قدیمی] زنده داشتن،
[قدیمی] رحم کردن به حال کسی، ترحم، شفقت،

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ابقا

احتفاظ

فرهنگ فارسی هوشیار

ابقا

(مصدر) باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی.


ابقا ء

‎ نگهداشت پایدارگری، بخشودن، مهربانی، میانجگری، واگذاشت (مصدر) باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی.

انگلیسی به فارسی

retention

ابقا

حافظه ابقا


maintain

ابقا کردن


retention period

دوره ابقا

عربی به فارسی

احتفاظ

ابقا , نگهداری

معادل ابجد

ابقا

104

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری