معنی اتکال

لغت نامه دهخدا

اتکال

اتکال. [اِت ْ ت ِ] (ع مص) کار به کسی گذاشتن. واگذاشتن. || اعتماد کردن بر کسی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). تعویل. || تسلیم شدن.
- اتکال بخدا، توکل کردن به او تعالی.

فرهنگ معین

اتکال

توکل کردن، کار خود را به دیگری واگذاشتن و به او اعتماد کردن، تسلیم شدن، به خدا توکل کردن به خدا. [خوانش: (اِ تِّ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

اتکال

کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن، توکل کردن،

حل جدول

اتکال

توکل کردن، اعتماد کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

اتکال

‎ واگذاشتن، گردن نهادن (مصدر) کار به کسی گذاشتن وا گذاشتن، اعتماد کردن بر کسی تعویل، تسلیم شدن. یا اتکال بخدا. توکل کردن بخدا.

فرهنگ فارسی آزاد

اتکال

اِتِکال، اعتماد، تَکیه داشتن، توکل کردن، کار خود را بکسی واگذاشتن و باو اعتماد کردن،

معادل ابجد

اتکال

452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری