معنی اثری از دکتر محجوب

حل جدول

اثری از دکتر محجوب

آفرین فردوسی، ادبیات عامیانه ایران، خاکسترهستی

آفرین فردوسی، ادبیات عامیانه ایران، خاکستر هستی


محجوب

با حجاب، شرمگین

لغت نامه دهخدا

محجوب

محجوب. [م َ] (ع ص) بازداشته شده ٔ از بیرون آمدن. (ناظم الاطباء). پوشیده. مکسوف. مستور. در پرده کرده. درحجاب. مقابل آشکار و ظاهر: امیر... محجوب گشت از مردمان مگر از اطباء. (تاریخ بیهقی ص 517).
نه عجب گر ز بنده محجوبی
سازد از ابر آفتاب حجاب.
مسعودسعد.
و آنکه از جمال عقل محجوب است خودبه نزدیک اهل بصیرت معذور باشد. (کلیله و دمنه). و اگر بسطی داده شود غرض از ترجمه ٔ این کتاب محجوب گردد. (کلیله و دمنه).
شاه محجوب است و من آگه ز کار
شاه مشغول است و من فارغ ز گاه.
خاقانی.
ای دل محجوب بگذر از حجاب
زانکه محجوبی حجاب جان بود.
عطار.
وهم را مژده ست پیش عقل نقد
زانکه چشم وهم شد محجوب فقد.
مولوی.
برای آنکه هر روز میتوان دیدش مگر به زمستان که محجوب است. (گلستان سعدی).
- محجوب شدن،پنهان و پوشیده شدن.
- محجوب کردن، بازداشتن. دور کردن. نهان و پوشیده ساختن:
از حدیث این جهان محجوب کرد
خون تن را در دلش محبوب کرد.
مولوی (مثنوی ص 139).
- محجوب گردانیدن، دور گردانیدن. پوشیده ساختن: و مرد را در این مشغله از کمال معرفت محجوب میگرداند. (گلستان سعدی).
- محجوب گردیدن، محجوب شدن.
- محجوب گشتن، محجوب شدن.
|| بازداشته. بازداشته شده. (ناظم الاطباء). بازداشته شده از درک حقایق:
خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی
بهر محجوبان مثال معنوی.
مولوی (مثنوی ص 139).
|| نابینا. (منتهی الارب). مکفوف. بینای چشم پوشیده. || آنکه به سبب حجب از ارثی کلاً یا بعضاًمحروم است. || باحیا و شرمگین. (ناظم الاطباء). شرمگن. کم رو. آزرمین. باآزرم.


دکتر

دکتر. [دُت ُ] (فرانسوی، اِ) عنوانی برای کسی که درجات عالی علمی را بپیماید. آنکه بالاترین مراحل علمی را طی کرده در رشته ای به درجه ٔ اجتهاد رسیده: دکتر ادبیات، دکتر حقوق، دکتر فلسفه... (فرهنگ فارسی معین). دارنده ٔ درجه ٔ دکتری، که عالی ترین درجه ای است که دانشگاهها اعطا می کنند. این لفظ در دوره ٔ رومیان به هر کس که درس می داد گفته میشد. در اواخر قرون وسطی عنوانی افتخاری بود برای کسانی که بجهت فضایل شخصی و علم و دانش شهرت داشتند و در این صورت معمولاً صفتی که خصوصیت شخص محسوب میشد به آن ملحق می کردند. با سازمان یافتن دانشگاهها در قرون 12 و 13 میلادی مقرراتی برای حق تدریس و استعمال عناوین دانشگاهی وضع شد، و این عناوین در آغاز جواز تدریس بود.بتدریج که نظام درجه ای در کار آمد، درجات دکتر و «ماستر» که تا آن زمان کمابیش معادل بشمار می آمدند، ازیکدیگر متمایز شدند و درجه ٔ «بَچِلر» یا لیسانس شرطمقدماتی نیل به این درجات گردید. امروزه اتمام تحصیلات معین و نوشتن رساله ٔ دکتری یا «تز» قابل قبول تقریباً در همه جا شرط لازم نیل به درجه ٔ دکتری است. (از دایرهالمعارف فارسی). مرحوم دهخدا طی چند یادداشت چنین آورده اند: این کلمه از «دستور» ایرانی به معنی رئیس و پیشوا در دین زردشتی آمده است. و کلمه ٔ دستور تا امروز به معنی رئیس دینی زرتشتی باشد و نیز علمای بزرگ را، حتی در دوره ٔ اسلام، دستور می نامیدند و این کلمه به معنی دکتر اروپایی معمول بوده است، چنانکه حکیم عمربن ابراهیم نیشابوری را به همانگونه که حجهالحق می گفتند «دستور» نیز میخواندند. ابوالحسن بیهقی (متوفی در حدود 565 هَ. ق.) در کتاب خود موسوم به حکماء الاسلام (تتمه ٔ صوان الحکمه) در ترجمه ٔ حکیم خیام نیشابوری گوید الدستور الفیلسوف حجهالحق عمربن ابراهیم الخیام. و این کلمه بتوسط مسیحیان ایرانی در اول داخل کلیسا شده و سپس از آنجا تعمیم یافته و به دیگرتشکیلات علمی و ادبی راه یافته است. و از جمله دستورهای مسیحی یکی یوحنا الدمشقی است که در قرن هشتم مسیحی میزیسته است - انتهی. و رجوع به ترکیب ذیل شود.
- دکتر کلیسا، عنوانی است که کلیسای کاتولیک رومی به بعضی از فضلای پیرو آن کلیسا اعطا کرده است. از شرایط نیل به این عنوان خدمات عمده به پیشرفت اصول عقاید کلیسا و تقوای بسیار است. از نخستین دکترهای کلیسا در شرق قدیس یوحنای زرین دهن و قدیس باسیلیوس، و در غرب قدیس گرگوریوس کبیر، قدیس آمبروسیوس، قدیس آوگوستینوس، و قدیس هیرونوموس را می توان نام برد. (از دایرهالمعارف فارسی).
|| طبیب. پزشک. معمولاً به دکتر طب اطلاق می شود. پزشکی که دارای مرتبه ٔ عالی در تحصیلات پزشکی است نیز دکتراست اما در تداول بر هر طبیب و پزشک، دکتر اطلاق کنند.

فرهنگ فارسی هوشیار

دکتر

عنوانی برای کسی که درجات عالی علمی را بپماید، آنکه بالاترین مراحل علمی را طی کرده در رشته اجتهاد رسیده، دکتر ادبیات، دکتر حقوق، دکتر فلسفه و غیره و دارنده درجه دکتری، عالیتری درجه ایست که دانشگاهها اعطاء میکنند.


محجوب

باز داشته شده از بیرون آمدن، پوشیده، در پرده کرده، در حجاب

تعبیر خواب

دکتر

دیدن دکتر در خواب زاییده و حشت از بیماری هاست در بیداری ما، دیدن دکتر در خواب واکنش ترسی است که از بیماری داریم و عکس العمل تالمات روانی است که به علل مختلف بروز می کند و گاه نیز زمینه وسیع زمانی دارد مثلا از کودکی بیننده خواب ریشه می گیرد. چنان چه در خواب دیدید که خودتان بیمار هستید و دکتر شما را معالجه و معاینه می کند از بیماری وحشت دارید ولی همین دلیل وجود صحت و سلامت شما است. اگر در خواب از دکتر و بیماری خویش وحشت داشته باشید او دشمن شماست و تجسمی است از یک انسان بدخواه که پیرامون شما وجود دارد ولی اگر از او نترسید و با دکتر روابطی دوستانه و صمیمانه داشته باشید او دوستتان است و کسی است با خصایص یک پزشک عیسی دم که در مسیر حیات شما قرار می گیرد. همین حالت است اگر از دکتر دارو بگیرید. اگر فقط نسخه دکتر را در خواب دیدید و احساس کردید آن نسخه محتوی دارویی شفابخش است خبری خوش به شما می رسد که خوشحالتان می کند و اگر احساس خلاف داشتید خبری نامطلوب خواهید شنید. -

فرهنگ معین

محجوب

(مَ) [ع.] (اِمف.) باحجاب، شرمگین.

فرهنگ عمید

محجوب

باشرم، باحیا،
[قدیمی] پنهان، پوشیده، درپرده،
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] بی‌خبر، ناآگاه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

محجوب

باحیا، خجول، سربه‌زیر، کم‌رو، شرمگین، شرمناک، پوشیده، محجبه، مستور، نقابدار،
(متضاد) نامحجوب

فرهنگ فارسی آزاد

محجوب

مَحجُوب، پنهان و پوشیده، در پرده مانده، ممنوع، مجازاً: شرم و حیا، غافل و بی خبر،

فارسی به آلمانی

محجوب

Unbestimmt, Vage [adjective]

فارسی به عربی

محجوب

خجول، محترم

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

اثری از دکتر محجوب

1402

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری