معنی اجازه دادن

حل جدول

اجازه دادن

تجویز

اذن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اجازه دادن

هشتن، باردادن، پروانه دادن، گذاشتن

فارسی به انگلیسی

اجازه‌ دادن‌

Allow, Accredit, Authorize, Empower, Let, OK, Permit, Sanction, Suffer, Warrant

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

اجازه دادن

اسمح له، خول، دع، رخصه

فرهنگ فارسی هوشیار

اجازه دادن

(مصدر) دستوری دادن رخصت دادن روا دانستن.

فارسی به ایتالیایی

اجازه دادن

consentire

permettere

acconsentire

فارسی به آلمانی

اجازه دادن

Einsetzen, Gestatten [verb], Lassen, Vermieten, Zulassen, Erlauben, Erlaubnis (m), Ermöglichen, Gestatten, Lassen, Zulassen

معادل ابجد

اجازه دادن

76

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری