معنی احتیاط
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
محکم کاری کردن، کاری را با حزم و هوشیاری انجام دادن. [خوانش: (اِ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
با تدبیر کار کردن، هوشیاری به کار بردن،
دوراندیشی، عاقبتاندیشی،
(اسم) (نظامی) بخشی از نیروی نظامی یک کشور که در مواقع اضطراری به کار گرفته میشود،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
پروا، دوراندیشیدن، دوراندیشی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پروا، حذر، حزم، دوراندیشی، عاقبتاندیشی، مالاندیشی، مبالات، ملاحظه، هشیاری،
(متضاد) بیپروایی
کلمات بیگانه به فارسی
پروا
فارسی به انگلیسی
Care, Caution, Cautiousness, Chariness, Circumspection, Discretion, Foresight, Forethought, Precaution, Prudence, Wariness, Watchfulness
فارسی به عربی
احتراس، احتیاطی، تدبر، تقدیر، حجز، حذر، حیطه، اِحْتِراسٌ
عربی به فارسی
پیشگیرانه , محتاطانه , اندوخته نیروی ذخیره , پس انداز , رزرو
فرهنگ فارسی هوشیار
استوار کاری کردن، به هوش کاری کردن، دور اندیشی
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Achtung (f), Vorsicht, Reservation (f), Reservierung (f), Voranmeldung (f)
معادل ابجد
429