معنی احوالات

لغت نامه دهخدا

احوالات

احوالات. [اَح ْ] (ع اِ) ج ِ احوال. چگونگیها. سرگذشتها. حالتها:شرح احوالات تلک هندی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413).

حل جدول

احوالات

سرگذشتها

فرهنگ فارسی هوشیار

احوالات

در فارسی احوال را به گونه ی تک (مفرد) به کار می برند و آن را با }} ات {{ بسیار می کنند چگونگی ها کار و بارها جاورها حالتها، چگونگیها

معادل ابجد

احوالات

447

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری