معنی ادعا کردن
لغت نامه دهخدا
ادعا کردن. [اِدْ دِ ک َ دَ] (مص مرکب) دعوی کردن. مدعی بودن. مزیتی برای خود قائل بودن. رجوع به ادعاء شود. || مطالبه کردن.
حل جدول
مدعی، مدعا
فرهنگ واژههای فارسی سره
داویدن
فارسی به انگلیسی
Avow, Claim, Demand, Lay, Maintain, Purport, Submit
فارسی به ترکی
iddia etmek
فارسی به عربی
ادعاء، اکد، ترحیب، صرح، اِدَّعاءٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) دعوی کردن مدعی بودن مزی تی برای خود قایل بودن، (مصدر) مطالبه کردن در خواس کردن، طلب حریف کردن. در کشتی باستانی هر وقت ورزشکاری ورزشکار دیگر را برای مسابقه دعوت کند میگوید: (ادعا کرده است. )
فارسی به آلمانی
Beifall
معادل ابجد
350