معنی ارجمند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
باارزش، گرانبها، عزیز، گرامی، شایسته. [خوانش: (اَ جú یا جُ مَ) [په.] (ص مر.)]
فرهنگ عمید
باارزش، گرانبها،
صاحب قدر و قیمت، عزیز، گرامی، بزرگوار: ببینیم تا این سپهر بلند / که را خوار دارد که را ارجمند (فردوسی: ۴/۲۰۰)،
مهم، شاخص، عالی،
[قدیمی] لایق، درخور،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Dear, Estimable, Excellent, High, Lofty, Noble, Paramount, Redoubtable, Respectable, Reverend, Sublime, Superb, Supereminent, Superior, Valuable, Valued, Venerable, Worthy
فارسی به عربی
جید، عالی، موقر
گویش مازندرانی
نام دهکده ای در دهستان بالا لاریجان آمل
فرهنگ فارسی هوشیار
با ارج، باارزش، گرانبها، صاحب قدر و قیمت
فارسی به آلمانی
Artig, Brav, Ehrwu.rdig [adjective], Gut
معادل ابجد
298