معنی ارمگان

لغت نامه دهخدا

ارمگان

ارمگان. [اِ م َ] (ص) تربیت کننده. (برهان). مربی. (جهانگیری) (برهان):
گر تو بوی ارمگان کعبه
زرین کنی آستان کعبه
کعبه ز تو سد جاودان یافت
مکه ببقات ارمگان یافت.
خاقانی.
|| (اِ) تربیت. (جهانگیری). || سعد. سعادت. (جهانگیری) (برهان):
در طالع هرکه ارمگان یافت
سرمایه ٔ عمر جاودان یافت.
خاقانی.

فرهنگ معین

ارمگان

(ص.) تربیت کننده، (اِ.) سعادت. [خوانش: (اِ مَ)]

حل جدول

ارمگان

مربى و آموزگار

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ارمگان

تربیت کننده، مربی

معادل ابجد

ارمگان

312

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری