معنی از فروع دین، یک پنجم

فرهنگ فارسی آزاد

فروع دین

فُرُوع دین، عبادات و اعمالیست که اجرایش بر هر مسلمان واجب است، فروع دین نزد اهل سُنَّت هشت است: نماز، روزه، حج، خُمس، زکوه، امر به معروف، نهی از منکر و جهاد و نزد شیعه امامیّه دَه: آن هشت به علاوه تولی و تبرّی یعنی حبّ ائمه و بیزاری از دشمنان ائمه


فروع

فُرُوع، به «فَرع» مراجعه شود،

حل جدول

از فروع دین، یک پنجم

خمس


از فروع دین

نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، خمس، امربه معروف، نهی از منکر، تولی، تبری


یک پنجم

خمس


از فروع دین اسلام

تبری

امر به معروف

لغت نامه دهخدا

یک پنجم

یک پنجم. [ی َ / ی ِ پ َ ج ُ] (اِ مرکب) خُمس. یک جزء از پنج جزء. پنج یک.


فروع

فروع. [ف ُ] (ع مص) برتر گردیدن از قوم خود به بزرگی یا به جمال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || از کوه بالا رفتن. || به وادی فرودآمدن. (از اقرب الموارد). || به لگام زدن اسب را و عنان کشیدن تا بازایستد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بر سر کسی زدن به عصا. (از اقرب الموارد). || بازداشتن میان قوم و اصلاح نمودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || جولان کردن در زمین و دانستن دانش آن و شناختن نشانه های آن. (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ فرع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مقابل اصول: از اصول و فروع معتقد ایشان استکشافی کنم. (کلیله و دمنه). و آن را اصول و فروع و زوایا نهاده. (کلیله و دمنه). || به اصطلاح اهل علم به معنی علم فقه باشد. (آنندراج). زیرا فقه علم استخراج احکام فروع دین است.
- فروع الباب، رگهای متصل به باب الکبد. (یادداشت بخط مؤلف).
- فروع الجوزاء، گرمای سخت. یقال: له نجم الفروع ایضاً. (منتهی الارب). سخت ترین گرمای جوزا. (اقرب الموارد). ستاره ای که در جوزاست فرغ است با غین معجمه نه فروع به عین مهمله. رجوع به فرغ و فروغ شود.

فروع. [ف َرْ وَ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب). دارهالفروع جایی است. (از معجم البلدان).


فروع الجوزا

فروع الجوزا. [ف ُ عُل ْ ج َ] (اِخ) رجوع به فروع شود.

فرهنگ عمید

فروع

فرع
* فروع دین: عبادات و اعمالی که مسلمان باید انجام بدهد و عبارت است از: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امربه‌معروف، نهی‌از‌منکر،

فرهنگ فارسی هوشیار

یک پنجم

یک جزء از پنج جزء، خمس عدد کسری یک جز ء از پنجاه جز ء پنجاه یک.


فروع

برتر گردیدن، بوادی فرود آمدن

فرهنگ معین

فروع

جمع فرع،، شاخه ها، ریشه هایی که از یک بیخ برآمده باشد، اموری که پیرو یک اصل باشند، علم فقه. [خوانش: (فُ) [ع.] (اِ.)]

معادل ابجد

از فروع دین، یک پنجم

553

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری