معنی استانها

حل جدول

استانها

ایالات


از استانها

آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، اصفهان، البرز، ایلام، بوشهر، تهران، چهار محال و بختیاری، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، خوزستان، زنجان، سمنان، سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین، قم، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویر احمد، گلستان، گیلان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان، یزد

فرهنگ فارسی هوشیار

ایالات

(تک: ایاله) استانها جمع ایالت

لغت نامه دهخدا

غوزو

غوزو. (ص نسبی) آدم غوزو. در تداول عامه ٔ برخی از استانها، غوزی. غوزدار. قوزدار. رجوع به غوزی شود.


توره

توره. [رِ] (اِخ) ژاک گیوم. از سیاستمداران فرانسه (1746-1794 م.) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیله ٔ گیوتین اعدام شد. (از لاروس).


راه هوایی

راه هوایی.[هَِ هََ] (ترکیب وصفی) در کشورهای متمدن و پیشرفته برای حمل و نقل کالا و مسافر بوسیله ٔ هواپیما از راههای هوایی استفاده میشود در همه ٔ کشورها امروز کمابیش راههای هوایی وجود دارد. در کشور ایران راه هوایی از سال 1306 هَ. ش. تأسیس و در این اواخر گسترش فراوانی یافته و هواپیماهای شرکت سهامی هواپیمایی ایران میان تهران و مراکز استانها و شهرهای بزرگ و نیزبرخی از کشورهای خارج پرواز میکنند و علاوه بر آنها هواپیماهای چند شرکت خارجی از قبیل «ک -ال - ام » و «ارفرانس » و جز آن بین تهران و مراکز بزرگ کشورهای جهان در پرواز است. در تهران فرودگاه مهرآباد و در شهرهای دیگر نیز فرودگاههایی برای نشستن هواپیماها ساخته شده است. رجوع به کتاب کیهان سال 1342 ص 1018 و جغرافیای ایران و اروپا تألیف هیأت مؤلفان ص 56 شود.


راه شوسه

راه شوسه. [هَِ ش ُ س ِ] (ترکیب وصفی) همزمان با پیشرفت تمدن و صنعت و اقتصاد، بشر نیاز شدیدی به سرعت در حمل و نقل کالا و مسافرت افراد پیدا کرد و از این روی در صدد ساختن راههای بزرگ برآمد. اختراع اتومبیل و دیگر وسایط نقلیه ٔ جدید به گسترش سریع و روزافزون راههای بزرگ و فراخ افزوده و اکنون در سراسر جهان برای مقاصد اقتصادی و نظامی و همچنین عبور و مرورراههای شوسه ٔ فراوانی ساخته شده است و تنها در ایالات متحده ٔ امریکا 5 میلیون کیلومتر راه شوسه وجود دارد که نیمی از آن اسفالت میباشد. ساختن راه شوسه در ایران که از زمان هخامنشی سابقه دارد پیوسته مورد توجه بوده و هم اکنون راههای زیر در ایران موجود است:
الف - راههای اسفالتی: که بیشتر مراکز استان ها و شهرها را بتهران و بیکدیگر متصل میسازد و از مهمترین آن ها راه شوسه ٔ تهران - تبریز و تهران - اصفهان و تهران - بندر انزلی و تهران - چالوس را میتوان نام برد.
2-شاهراهها، که تهران را بمراکز استانها و خارج مربوطمیسازد. و از مهمترین این راهها شاهراههای: تهران -جلفا، تهران - مشهد و تهران - زاهدان میباشد.
3- راههای استانی، که بین استانهای مختلف کشور کشیده شده است.
4- راههای فرعی، که دهکده ها و قصبات را به شهرها یا بیکدیگر مربوط میسازد و در این راهها وسایط نقلیه در فصلهای مناسب بار و مسافر حمل و نقل میکنند. و رجوع به کیهان سالانه 1341 و جغرافیای مفصل اقتصادی ایران تألیف آقای مشحون و جلایی فر و خزائل و جغرافیای اقتصادی کیهان ص 433 و جغرافیای اقتصادی لیستر کلیم و همکاران ترجمه ٔ فتح اﷲ حکیمی ص 123 و 124 شود.


شمال

شمال. [ش َ / ش ِ] (ع اِ) بادی که از جانب دیار ثمود وزد، او ما استقبلک عن یمینک و انت مستقبل القبله، یا آنکه مابین مطلع شمس و بنات نعش وزد و این صحیح است یا آنکه از مطلع بنات نعش تا جای سقوط نسر طائر. و شمال هم اسم باشد و هم صفت و به شب کمتر وزد و در آن لغات است. ج، شمالات و شمائل (علی غیر قیاس). (منتهی الارب). بادی که از طرف قطب و بنات النعش وزد. (آنندراج) (از برهان) (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء). بادی است که مهب آن میان مطلع شمس و بنات نعش یا از مطلع بنات نعش تا مسقط نسر طائر است. اذیب. مریسی. (یادداشت مؤلف):
ندارد خطر لاجرم مشکلات
سوی من چو زی کوه باد شمال.
ناصرخسرو.
|| بادی که از طرف شمال میوزد. (ناظم الاطباء):
بر که و بالا چو چه همچون عقاب اندر هوا
برتریوه راه چون چه، همچو بر صحرا شمال.
شهید بلخی.
ابر سیه را شمال کرده بود بدرقه
بدرقه ٔ رایگان بی طمع و مخرقه.
منوچهری.
شمال اندر او گر بجنبد نداند
فراز از نشیبی و از کوه کردر.
ناصرخسرو.
چو مستوفی شد اکنون زآن بخواهد
شمال از هر درخت اکنون شماری.
ناصرخسرو.
ز بس سرد گفتارهای شمال
بریده شد از گل دل جویبار.
ناصرخسرو.
بر دشت فصاحت مطیر میغم
در باغ بلاغت بَزان شمالم.
ناصرخسرو.
بماند خواهد جاوید کز بلندی جای
نه ممکن است که بر وی جهد شمال و صبا.
مسعودسعد.
رود به حجم وی اندر فلک مدار و مسیر
وزد به امر وی اندر هوا جنوب و شمال.
مسعودسعد.
شمال انگیخته هرسو خروشی
زده بر گاوچشمی پیل گوشی.
نظامی.
جلوه گر از جمله ٔ گلها شمال
گلشکر از شاخ گیاهان غزال.
نظامی.
این شمال و این صبا و این دبور
کی بود از لطف و از انعام دور.
مولوی.
با حمله ٔ شمال چه تاب آورد چراغ
با دولت همای چه پهلوزند زغن.
سلمان ساوجی.
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت.
حافظ.
میان جعفرآباد و مصلی
عبیرآمیز می آید شمالش.
حافظ.
شمال از جانب بغداد خیزد
گناه مردم شطالعرب چیست ؟
(منسوب به حافظ).
- شمال شکل، همانند باد شمال. مانند باد شمال: صباصفت منازل می برید و شمال شکل مراحل قطع میکرد. (سندبادنامه ص 143).
|| آن جهتی که چون شخص رو به مشرق بایستد در دست چپ وی واقع میشود. (ناظم الاطباء). جانب قطب و بنات النعش را نیز مجازاً شمال گویند، چرا که دراصل لغت شمال بمعنی دست چپ است و این جانبی است که به طرف چپ کعبه منسوب است چه عرب کعبه را شخصی قرار داده اند که روی به مشرق است و پشت او به مغرب و به همین سبب دبور را از دبر بمعنی پشت کعبه مسمی کرده اندو همچنین شام را از مشأمه گرفته اند که دست چپ کعبه باشد. (از آنندراج) (از غیاث). طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد. جانب رو به روی کسی که مشرق در جانب راست او قرار گیرد. مقابل جنوب. یکی از جهات اربعه. باختر. اپاختر. (یادداشت مؤلف). جانب راست کسی را گویند که رو به طرف مغرب کرده. (برهان):
ز البرز بزرگ در شمال ری
هر شب دم دلکش شمال آید
امشب ز نسیم سخت خشنودم
کز سوی شمال بی ملال آید
جنبد به جنوب از شمال آسان
و آزاد به بزم اهل حال آید
باری نکنم نهان که سوی ما
هر فیض که آید از شمال آید.
ملک الشعرای بهار.
- باد شمال، نسیم شمال. بادی که از جانب شمال می وزد. (ناظم الاطباء). اَور. (یادداشت مؤلف). رجوع به باد شود.
- بلاد شمال، شهرهایی که در قسمت شمالی کره ٔ زمین یا کشوری واقع شده باشند. (ناظم الاطباء). شهرهایی که در قسمت شمالی کره ٔ زمین یا کشوری واقع شده باشند. (فرهنگ فارسی معین).
- ریح شمال، باد شمال. (ناظم الاطباء).
- قطب شمال، آن قطب از کره ٔ زمین که در محاذات ستاره ٔقطبی می باشد. (ناظم الاطباء).
- نسیم شمال، نسیمی که از جانب شمال می وزد. باد شمال. (ناظم الاطباء).
- || (اِخ) نام روزنامه ای بود که آن را سیداشرف الدین حسینی قزوینی (گیلانی) نویسنده و شاعر پس از مشروطیت و همکار و همرزم دهخدا و ملک الشعراء بهار که از مخالفان سرسخت استبداد، محمدعلی شاه و رضاشاه بود منتشر میکرد و اشعار و مضامین ملی و وطنی در آن موج میزد و عامه ٔ مردم به سبب ارزش و اثر و شهرت روزنامه، مدیر آنرا نیز «نسیم شمال » می نامیدند.
|| امروزه اصطلاحاً به استان گیلان و مازندران که در شمال ایران و در ساحل دریاچه ٔ خزر قرار دارد اطلاق میشود (مخصوصاً از جانب مردم تهران)، و به کسی که به آن استانها مسافرت کند، گویند: فلانی به شمال رفته است یا ماهی شمالی، یعنی ماهی که آنرا از دریاچه ٔ خزر گرفته باشند.


گیلان

گیلان. (اِخ) مرکب از گیل به اضافه ٔ ان، پسوند مکان، در پهلوی گلان. یعنی مملکت گیل ها، نزد یونانیان گلا، در اوستا نام ناحیتی به صورت «ورنا» آمده و خاورشناسان در تعیین محل آن اختلاف دارند. بر طبق سنت آن، همان مملکت «پتشخوارگر» (طبرستان و گیلان) است. (یشتها ج 1 ص 57، ج 1، ص 178، 192 و ج 2 ص 75 متن و حاشیه). اندرآس همین «ورنا» راریشه ٔ گیلان دانسته، ولی استاد بنونیست این حدس را رد کرده است. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). رجوع به جغرافی سیاسی کیهان ص 263 به بعد شود. منطقه ای است در شمال ایران و در تقسیمات کشور به استانها استان یکم محسوب میگردد و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: در 36 درجه و 28 دقیقه تا 38 درجه و 11 دقیقه ٔ عرض شمالی و از 48 درجه و 44 دقیقه تا 50 درجه و 32 دقیقه ٔ طول شرقی واقع شده. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).
در طرف شمال دریای خزر واقع است و حدود آن بدین شرح است: از خاور به شهرستان شهسوار و منطقه ٔ مازندران، از باختر شهرستان اردبیل و خلخال، از جنوب وجنوب باختر به خطالرأس سلسله ٔ جبال البرز که بین شهرستان زنجان و قزوین و گیلان واقع شده و مقسم المیاه سلسله ٔ مذکور همه جا حد طبیعی گیلان با شهرستانهای مذکور است. وضع کلی طبیعی: سلسله جبال البرز با ارتفاع متوسط سه هزار متر موازی با ساحل دریای خزر مانند دیوار عظیمی منطقه ٔ گیلان را احاطه کرده فقط در قسمت مرکزی بوسیله ٔ رودخانه ٔ سفیدرود معبر مهمی که تنها مدخل طبیعی منطقه است ایجاد گشته و راه شوسه ٔ طهران به گیلان در این معبر و طول رودخانه ٔ سفیدرود احداث شده است. قسمتهای شمال منطقه ٔ جلگه ٔ مسطحی است که از رسوبات رودهای متعددی که از سلسله ٔ جنوبی سرچشمه میگیرند تشکیل شده. قسمت جلگه جنگلزار است و مرور زمان قسمت عمده ٔ آن مبدل به زمینهای زراعتی گردیده است. قسمتهای کوهستانی تا ارتفاع تقریبی هزار و دویست متر پوشیده از جنگل انبوه است. ارتفاع قلل مهم سلسله ٔ البرز در منطقه ٔ گیلان مانند قله ٔ کوه درفک جنوب دهستان سیاهکل 3500 متر و در جنوب فومن 2900 متر و ناتشکوه در املش 3000 متر و سمام کوه از جنوب رودسر 3250 متر وگوانه کل در جنوب اشکور پایین 3250 متر است. آب و هوای گیلان معتدل و مرطوب است. باد شمال رطوبت دریای خزر را به گیلان می آورد و بواسطه ٔ ارتفاع زیاد سلسله ٔ البرز رطوبت از گیلان خارج نمی شود و در اثر برودت نقاط مرتفع تبدیل به باران میگردد. باد جنوبی موسوم به باد گرم است که از طرف فلات مرکزی میوزد فصل وزش آن بیشتر در پاییز است. کوه های گیلان، دنباله ٔ کوه های طالش است که تا دره ٔ سفیدرود پیش میرود و به دو ناحیه تقسیم میشود: یکی ناحیه ٔ مرتفع که بین گیلان و طارم و خلخال واقع شده و دیگری جلگه ٔ ساحلی دارای خاکهای رسوبی حاصلخیز است. گیلان دارای رودهای متعددی است که به ترتیب اهمیت به شرح زیر است: سفیدرود. پل رود. سامان رود. مرسارود. خشکرود. پلرود. رودخانه ٔ شلمان. رودخانه ٔ لیل. رودخانه ٔ لاهیجاب. رودخانه ٔ شمرو. رودخانه ٔخراررود. زردرود. گوهررود. رودخانه ٔ سنگ. پسیخان. شفت. شاخزر. قلعه رودخان. گشت رودخان. گاز رودبار. ماسوله. پلنک ور. سیاهرودخان. تنیان. ماسال. شاندرمن. چاف رود. شفارود. دینیاچال. دیکاسرا. کیلاسرا. ناو. گرگانرود. هره دشت. خطبه سرا. شیرآباد. حویق. چوبر. لمر.
سازمان اداری: از نظر تقسیمات کشور به پنج شهرستان زیر تقسیم شده است:
1- شهرستان رشت. 2- بندر انزلی. 3- فومنات. 4- طوالش. 5- لاهیجان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 263 به بعد) (جغرافیای طبیعی کیهان ص 34 به بعد). و حدود و مشخصاتی که ذکر گردید راجع به گیلان امروز است و اما جهت اطلاع بر گیلان قدیم تااندازه ای اقوال قدماء را در اینجا به اختصار می آوریم: یاقوت در معجم البلدان گوید: نامی است که بر شهرهای بسیار از بلاد ماورای طبرستان اطلاق شود. در گیلان شهرهای بزرگ وجود ندارد بلکه قریه های کوچکی است که درجنگلها میان کوهها باشد و عده ٔ بسیاری از دانشمندان را بدان منسوب دارند. (معجم البلدان).
مؤلف سرزمینهای خلافت شرقی گوید: دلتای سفیدرود که نیم دایره ٔ بزرگی از تپه ها و کوههای پوشیده از جنگل بر آن احاطه کرده است ایالت کوچک گیلان را تشکیل میدهد زمین های رسوبی دلتا را جغرافی نویسان اسلامی به طور خاص جیل یا جیلان میگفتند وقتی میخواستند تمام ایالت گیلان را اداره کنند، جیلانات (گیلان ها) می گفتند. و این اسم شامل ولایات و نواحی کوهستانی هم میگردید این سرزمین موطن اصلی آل بویه یا دیالمه بود که سرکردگان آنها در قسمت اعظم قرن چهارم در بغداد در دستگاه خلافت نفوذ و قدرت داشتند. در قرن چهارم هجری تمامی گیلان و ولایات کوهستانی که در شرق گیلان و در امتداد سواحل دریای خزر قرار داشت، جزء ایالت دیلم بود ولی بعدها این نواحی از هم تفکیک شد و خود اسم دیلم نیز از زبانها افتاد و نام جیلان بر تمام ناحیه ٔ مجاور اطلاق گردید. در حالی که در واقع جیلان اراضی ساحلی و دیلم کوهپایه ٔ مشرف بر آن اراضی ساحلی است اما هریک از این دو نام هم گاهی بر تمام سرزمینی که در جنوب باختری دریای خزر واقع بود اطلاق میگردید. در قرن هشتم به قول حمداﷲ مستوفی: لاهیجان و فومن دارالملک جیلانات بود و از شهرهای مهمی که نام می برد فومن و رشت است که هیچ کدام از جغرافی نویسان اسلامی از آن نام نبرده اند. و در قرن چهارم مقدسی گوید که کرسی موغان یا مغکان یا موقان شهری بود به همان نام که اکنون تعیین محل آن دشوار است. رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 185 به بعد شود.


الجزایر

الجزایر. [اَ ج َ ی ِ] (اِخ) کشوری است در شمال غربی آفریقا، مساحت آن در حدود سه ملیون هزارگز مربع و سکنه ٔ آن 8931000 تن است که از آن یک میلیون غیر مسلمان و از این یک میلیون 700000 تن فرانسوی هستند. از شمال به دریای مدیترانه و از مشرق به غرب تونس و از جنوب به صحراء و از مغرب ببلاد مغرب اقصی محدود است. الجزایر به سه منطقه تقسیم میشود:
اول - منطقه ٔ تل که میان کوه «الاطلس » ودریای مدیترانه قرار دارد و سرزمین زراعی است. دوم - جلگه های مرتفع که برای چراگاه چارپایان مناسب است و دریاچه هایی شور دارد. سوم - جبل اطلس صحراوی که دربعضی جاها دارای واحه هایی است.
محصولات زراعی آن: حبوبات، انگور، زیتون، میوه ها، سبزیها، توتون، پنبه، و محصولات معدنی آن آهن، ارزیز، رصاص، فسفات، و فرآورده های صنعتی آن مواد خوراکی، شیمیایی وگیاهی است.
تقسیمات اداری: الجزایر به 13 ایالت تقسیم شده است بدین قرار: الجزایر، بطنا، بونه، قسنطینه (کنستانتین)، المدیه، مستغانم، اُران، اورلئانس وبل (ارلینزفیل)، وهران، سطیف، تیاره، تیزی اوزو، تلمسان. و مناطق سه گانه ٔ جنوبی: تقرت، غردایه و عین الصفراء نیز جزء الجزایرند و از نظر اداره ٔ حکومت بدان می پیوندند. و همچنین است واحات یا واحات صحرا که شامل سرزمینهای خشک و لم یزرع ودارای معادن نفت است. پایتخت این کشور الجزایر است که 500000 تن سکنه دارد و بندری تجاری مهم بر دریای مدیترانه و شهری صنعتی است، خوراکها و صنایع شیمیایی و پارچه بافی از جمله ٔ مصنوعات آنست و دانشگاه معروفی دارد. شهرهای معروف الجزایر بدین قرار است:
الجزایر، وهران، فلیپ ویل (فلیبفیل)، بونه، بجایه (همه ٔ اینها بندرند)، قسنطینه، سطیف، بلیدا، سیدی بن عباس، تلمسان، وُجدَه. در کیهان سال 41 چنین آمده است: مساحت الجزایر چهار برابر مساحت فرانسه و نزدیک به یک برابر و نیم مساحت ایران است، و جمعیت آن در حدود نه میلیون تن است که از این عده یک میلیون تن فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، مالتی و مسیحی هستند و بقیه مسلمانندو به زبان عربی تکلم میکنند، درین کشور هر سال 3 میلیون تن آهن، 705000 تن فسفات و 280000 تن زغال بدست می آید، در جنوب و جنوب شرقی الجزایر معادن وسیع نفت نیز هست.
تاریخچه ٔ الجزایر: قبل از تجاوز فرانسه، الجزایر دارای استقلال کامل بود و اداره ٔ آن بعهده ٔ یک تن بود که لقب «دای » داشت.سرتاسر کشور مرکب بود از 3 استان بزرگ که اداره ٔ هریک از استانها بعهده ٔ یک «بای » بود. الجزایر با کشورهای مختلف جهان روابط دیپلماسی داشت. کشتیهای متعدداین دولت گندم و سایر محصولات و تولیدات کشور را به نقاط مختلف جهان صادر میکرد. فکر تصرف الجزایر از پایان قرن هشتم هجری ببعد، یعنی از زمان انقضای جنگهای صلیبی که با فداکاریهای صلاح الدین ایوبی بنفع مسلمانان پایان یافت بوجود آمد. در سال 1146 هَ. ق. «لاوی کری » کشیش معروف که مطالعاتی در کشورهای آسیایی و افریقایی داشت رسماً اعلام کرد: «رسالت الهی به ما حکم میکند که مردم الجزایر را تابع دین مسیح کنیم و تمام این نقاط را به نور تمدن انجیل منور سازیم ». بدین ترتیب و با بهانه های مذهبی فکر اشغال الجزایر بوجود آمد و سرانجام در پنجم ژوئیه ٔ 1830 م. (تیرماه 1209 هَ. ش.) نیروهای فرانسوی پس از نبردی که 22 روز ادامه داشت وارد شهر الجزایر پایتخت الجزایر شدند، «دای »تسلیم شد و نیروهای نظامی دولتی متواری گشتند، ولی چنانکه خواهیم دید مردم این کشور هرگز تسلیم نشدند وتا پیروزی نهایی به نبرد ادامه دادند.
نخستین جنگ: مردم بسرکردگی «امیر عبدالقادر» و پدرش «محیی الدین » پس از تصرف الجزیره و شهرهای دیگر در «میلیه » جلو ژنرال «کلوسیل » را گرفتند. در سال 1213 هَ. ش. عبدالقادر فرانسویان را ناچار به عقد قراردادی کرد که بر طبق آن مسلمانان دارای آزادی در بجا آوردن احکام مذهبی و رفت و آمدهای تجاری شدند و اسیران خود را نیز پس گرفتند. عبدالقادر تا سال 1226 هَ. ش. مبارزات مردم را رهبری کرد و در مقابل 180 هزار متجاوز فرانسوی ایستاد، ولی فرانسویان بتدریج قراردادها را زیر پا گذاشتند و سرانجام در این سال عبدالقادر را دستگیر کردند و نخستین مرحله ٔ مقاومت منظم الجزایریان را موقتاً درهم شکستند. پنجسال بعد «محمدبن عبداﷲ» و پسرش «سیدسلیمان » در واحه های جنوب بمدت 20 سال بر ضد نیروهای فرانسه دست بمقاومت منظم زدند ولی در سال 1249 هَ. ش. در «سیدان » شکست خوردند و مرحله ٔ دیگری از مبارزات مردم الجزایر بدون نتیجه پایان یافت. پس از این مراحل «محمد مقراتی » و «شیخ حداد» با صد هزار تن فرانسویان را نزدیکی ساحل مدیترانه عقب زدند، ولی شدت عمل و خشونت فرانسویان و مرگ «مقراتی » در سال 1251 هَ. ش. مردم را ناچار به عقب نشینی کرد. یک انقلاب مهم دیگر در سال 1295 هَ. ش. در کوه «اوراس » روی داد، باز هم نتیجه ٔ لازم بدست نیامد. بدین ترتیب مردم الجزایر در همین حال که خود را مهیای مقاومتهای مثبت بعدی میکردند مهر سکوت بر لب زدند و با بی اعتنایی بسربازان فرانسوی و بایکت آنان که بشدت فرانسویان را ناراحت میساخت دست بمبارزه ٔ منفی زدند.
انقلاب قسطنطنیه: نخستین انقلاب پس از این دوران طولانی سکوت در سال 1324هَ. ش. از شهر قسطنطنیه یا قسنطینه (واقع در شمال شرقی الجزایر) آغاز شد. در این سال که جنگ جهانی دوم در شرف پایان بود مردم الجزایر که خود را حتی الامکان آماده ٔ کسب استقلال کرده بودند قیام کردند، ولی فرانسه با شدت عمل غیر منتظره در برابر این قیام ایستاد و 45000 تن از مردم الجزایررا کشت و بدین ترتیب به آنان آموخت که خود را برای جهاد وسیعتر و طولانی تر آماده کنند و آنان نیز همین کار را کردند. در الجزایر 3 میلیون هکتار اراضی قابل کشاورزی هست. در ماده ٔ پنجم قراردادی که در همان سال 1209 هَ. ش.از طرف ژنرال «بورمون » فرانسوی به الجزایر تحمیل شده بود فرانسه تعهد کرد که به اراضی مردم دست درازی نکند ولی پس از استقرار در این کشور، دست بمصادره ٔ اراضی و اموال عمومی زد بطوری که قسمت عمده ٔ زمینهای اراضی در اختیار اقلیت فرانسوی قرار گرفت و 6 میلیون و 500 هزار کشاورز الجزایری فقط 3 میلیون هکتار زمین نامرغوب قابل کشت داشتند. متجاوزان برای اجرای این تصمیمات عده ٔ زیادی را تبعید و زندانی کردند بطوری که دولت فرانسه ناچار شد هیأتی را برای رسیدگی به وضع اراضی به الجزایر بفرستد، این هیأت درگزارش خود نوشت: در خلال یک شب و روز مملکت الجزایر به یک صحنه ٔ بزرگ ظلم و غضب تبدیل شده است، فقط کسانی میتوانند اراضی خود را حفظ کنند که یکی از استقلال طلبان را به قوای فرانسه معرفی کنند و البته این نوع اشخاص پست در الجزایر بسیار کمیابند.
جنبش آزادیبخش: اما جنبش اصلی و آزادیبخش الجزایر واستخوان بندی آن، در سال 1316 هَ. ش. «مصالی »، «عمران »، «عبدالرحمن کیوان » و عده ای دیگر از رهبران الجزایری حزب «انتصارالحریات الدیمقراطیه » (پیروزی و کسب آزادی و دموکراسی) را تأسیس کردند ولی پس از قتل عام بهار 1324 هَ. ش. در قسطنطنیه این حزب غیر قانونی اعلام شد و رهبران حزب بطور مخفی مبارزه ٔ استقلال طلبانه ٔ خود را ادامه دادند در خرداد همان سال اکثریت کمیته ٔ رهبری حزب که 28 تن بودند تصمیم خود را برای شروع انقلابات عمومی گرفتند و «مولای مرباح »، «مصالی » و «احمد مرغنه » را که مخالف این اقدام بودند برکنار کردند. در آغاز پاییز همین سال طبق دستور کمیته ٔ رهبری، انقلاب شروع شد و در یک روز در 68 شهرستان الجزایر مؤسسات و پادگانهای فرانسه مورد حمله قرار گرفت. این 28 تن که پس از شروع انقلاب «جبهه ٔ آزادیبخش الجزایر» را بمنظور رهبری نظامی انقلاب تشکیل دادند عبارت بودند از دکتر محمدالامین دباغین (رهبر کل جبهه)، احمدبن بلا، عمران، عبدالرحمن کیوان، دکتر حسین آیت، احمد و محمد خیضر، محمدبودیاف، دکتر محمد اشرف، محمد یزید، عبدالحمید مهری، احمد بودا، محمدالعربی مهیدی که در زیر شکنجه ٔ فرانسویان جان سپرد، و 16 تن دیگر. پس از تأسیس جبهه اعلام شد که هیچ حزبی نمی تواند بجبهه ملحق شود مگر آنکه قبلاً انحلال خود را اعلام نماید وسپس افراد آن به عضویت جبهه درآیند تا یکپارچگی کامل در جهاد و انقلاب محفوظ بماند و جبهه که نماینده ٔ تمام مردم الجزایر است بتواند وظیفه ٔ خود را بهتر و زودتر انجام دهد. جمعیت «العلماء» و حزب «احباب بیان الحریه » که رهبری اولی با شیخ محمد بشیر الابراهیمی، محمد توفیق المدنی و شیخ العربی البستی، و رهبری دوم با فرحت عباس و دکتر احمد فرانسیس بود، فوراً منحل شدند و به جبهه پیوستند. هنگام شروع انقلاب در 1334 هَ. ش. عده ٔ ارتش انقلابیان که آن وقت شکل پارتیزانی داشت به 3 هزار تن میرسید، مردم الجزایر قبل از شروع انقلاب سعی میکردند تا با مذاکرات مسالمت آمیز استقلال خود را تحقق بخشند ولی فرانسه بهیچوجه زیر بار نرفت و مردم الجزایر نیز پس از شروع انقلاب که مراحل ابتدائی آن علنی بود مرکز خود را در کوههای اوراس و شمال قسطنطنیه و مناطق القبایل قرار دادند. طولی نکشید که عده ٔ افراد ارتش آزادیبخش از 15 هزار تن نیز تجاوز کرد. گذشته از این گروه، آن عده از مردم نیز که بکارو زراعت و سایر امور اشتغال داشتند بهمکاری غیر مستقیم با برادران قهرمان خود پرداختند و دستورات جبهه را در مورد اعتصاب و اعتراض و غیره بکار می بستند، حتی کشتارهای دسته جمعی از طرف فرانسویان نیز این مردم را از ادامه ٔ مبارزات استقلال طلبانه بازنمیداشت. در روز اول انقلاب اعلامیه ٔ مفصلی از طرف جبهه ٔ آزادی الجزایر انتشار یافت، در این اعلامیه هدف انقلابیان بخوبی تشریح شده بود، کلیه ٔ مردم الجزایر این اعلامیه را پذیرفتند، و در نتیجه فشار قوای فرانسه بر مردم عادی الجزایر بحدی زیاد شده بود که طی 3 سال اول 400 هزار تن از کسبه و مردم عادی الجزایر به تونس گریختند. مهمتر اینکه بر طبق آمار منتشر شده اکثر شهدای الجزایراز میان همین مردم خارج از میدان جهاد میباشند، از همین زنان و کودکان و پیرمردان که به زندگی عادی خودادامه می دادند. اقدام ملیون الجزایر از همان آغاز کار قاطع و سریع و فداکارانه بود و کشتارهای وحشیانه آنان را از ادامه ٔ راهی که در پیش گرفته بودند بازنمیداشت.
ستاد ارتش آزادیبخش الجزایر: درمدت هشت سال هر روز ارقام کشته شدگان افزایش می یافت، ولی روزبروز بر مبارزه ٔ دلیرانه ٔ مردم الجزایر و به همین نسبت بر شدت عمل و ترور و کشتار فرانسویان افزوده میشد. از اوایل مهرماه 1334 هَ. ش. تحول بزرگی در کار انقلابیان بعمل آمد و یک جبهه ٔ نظامی آنان در مغرب الجزایر شروع بکار کرد. این اقدام فرانسویان رابیش از پیش مضطرب ساخت و نیروهای اعزامی فرانسه در الجزایر رو به تزاید گذاشت و به 600 هزار سرباز مسلح بالغ شد. بسیاری از این افراد از اعضای لژیون معروف فرانسه بودند و در مقابل الجزایریان چنان شدت عمل از خود نشان دادند که صفحه های ننگینی در تاریخ بجای گذاردند و در مقابل صفحات افتخارآمیزی نیز در تاریخ الجزایر باز شد و نام افراد فداکاری مانند جمیله بوحیرد و جمیله بوپاشا در آن صفحات می درخشد. آمار کشته شدگان در 19 ماه آغاز نبرد الجزایر به 10500 تن رسید.
هفته ٔ خون: بزرگترین رقم کشتار الجزایر مربوط به هنگامی است که مسأله ٔ این کشور در سازمان ملل متحد مطرح گردید. جبهه ٔ آزادی الجزایر روز هفتم اسفند 1335 هَ. ش. مردم را به یک اعتصاب 8 روزه دعوت کرد و از فردای آن روز اعتصاب آغاز شد و در همین روز فرانسویان ارتباط الجزایر را بادنیای آزاد بکلی قطع کردند و برای درهم شکستن اعتصاب کوشیدند ولی کوششهای آنان بجایی نرسید و در این هفته جمعاً 700 تن از ملیون و 45 سرباز فرانسوی بقتل رسیدند و بطور کلی از آغاز نبرد تا پایان هفته ٔ اعتصاب بیش از 2500 تن از سربازان فرانسوی و 17000 تن از ملیون بقتل رسیده بودند پس از پایان اعتصاب نیز از شدت مبارزه کاسته نشد و تا اردیبهشت ماه 1337 هَ. ش.که بدنبال تشنجات شدید سیاسی در فرانسه، ژنرال دوگل زمامدار شد، کشتار همچنان ادامه داشت چنانکه در قتل عام دهکده ٔ کازبا (واقع در کوهستانهای شرقی الجزیره که ملیون از این دهکده برای عبور از شرق الجزیره به نقاط جنوبی استفاده میکردند) 302 تن پیر و جوان مسلمان کشته شدند و زنان و کودکان از فرط وحشت گرفتار اختلالهای عصبی شدند.
دستگیری سران جبهه: روز اول آبان 1335 هَ. ش. پنج تن سران جبهه ٔ آزادی الجزایر بدست فرانسویان ربوده شدند. دستگیرشدگان احمد بن بلا، محمد حفیدا، مصطفی لاشف، محمد بودیاف و حسین احمد بودند و دستگیری این پنج تن موج عظیمی از احساسات مردم جهان راعلیه دولت فرانسه برانگیخت.
مرحله ٔ جدید: در اوایل سال 1338 هَ. ش. مقارن با روی کار آمدن ژنرال دوگل مرحله ای تازه در مبارزات مردم الجزایر آغاز شد. در 29 شهریور سران جبهه های آزادی بخش الجزایر تشکیل دولت آزاد را به ریاست فرحت عباس اعلام کردند و در کابینه ٔ این دولت احمد بن بلا معاون نخست وزیر و کریم بل قاسم وزیر جنگ بود.
در مهرماه سال 1337 هَ. ش. ژنرال دوگل که پیش از این به کمک کمیته ٔ نجات ملی در الجزایرروی کار آمده بود نردبان ترقی خود را سرنگون ساخت بدین ترتیب که بنا به دستور او افسران ارتش فرانسه ازکمیته ٔ انقلابی خارج شدند، بدنبال این تصمیم فرانسویان مقیم الجزایر اعتصاب کردند ولی ژنرال دوگل بکوشش خود برای حل مسأله ٔ الجزایر ادامه داد و ملیون الجزایر نیز اعلام کردند که برای مذاکره با دولت فرانسه آماده اند. در آبان ماه سال 1339 هَ. ش. یکبار دیگر افراطیان الجزایر (کمیته ٔ نجات ملی) طغیان کردند ولی با شکست مواجه شدند، و این بار افراطیان، مسلمانان الجزایر را قتل عام میکردند. در دیماه 1339 هَ. ش. رفراندوم دوگل برای خودمختاری الجزایر انجام شد. اما افراطیان دست راستی که سازمان ارتش سری را تشکیل داده بودند مانع از این شدند که مسأله ٔ الجزایر حل شودو ژنرال شال فرمانده نظامی فرانسه در الجزایر علیه دوگل کودتا کرد، اما این کودتا نیز بی ثمر ماند. سرانجام قرارداد آتش بس در آخرین روزهای بهمن میان ملیون الجزایر و فرانسه به امضا رسید و در اسفند 1340 هَ.ش. قرارداد آتش بس اجرا شد و بدین ترتیب بجنگ و خونریزی که در حدود 8 سال ادامه داشت پایان داده شد و اخیراً پس از اعلام آتش بس، قراردادی میان الجزایر و فرانسه در شهر اویان منعقد شد که بنام قرارداد اویان معروف است. بموجب این پیمان دولت الجزایر با حفظ تعهداتی در قبال فرانسه به استقلال نایل شد اما این پیمان نیز مورد اعتراض الجزایر است و شاید در آینده ٔ نزدیک دولت الجزایر آن را لغو کند. رجوع به کتاب الجزایر و مردان مجاهد تألیف حسن صدر و مجله ٔ کاوش شماره ٔ 7و قاموس الاعلام ترکی شود.


صنایع

صنایع. [ص َ ی ِ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب). ج ِ صَنیعَه. (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعه و صنائع شود:
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هربدایعی که بجوئی بر او نشان.
فرخی.
و چون نصر گذشته شد از شایستگی و بکارآمدگی این مرد محمود شغل همه صنایع غزنی خاص بدو مفوض کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 124). اما بازار فضل و ادب و شعر کاسدگونه میباشد و خداوندان این صنایع محروم. (تاریخ بیهقی ص 277). آثار و ایادی و عواطف و عوارف و مکارم آل سامان بر هیچکس از صنایع و بندگان ظاهرتر نیست که بر پسر سیمجور. (تاریخ ترجمه ٔ یمینی ص 38). از ابطال سوابق صنایع و هدم قواعد عوارف متحرز میشد. (تاریخ ترجمه ٔ یمینی ص 437). و کان سنباد من اصحاب ابی مسلم و صنایعه. (ابن الطقطقی).
صنایع ایران: آنچه در ایران ساخته میشود. مصنوعات ایران. آنچه بدست ایرانی و یا در کارخانه های ایران ساخته میشود. هرچند کشور ایران را امروز در ردیف کشورهای صنعتی نمی شمارند و آنرا کشوری فلاحتی می دانند؛ اما مفهوم آن، این نیست که ایران از صنعتگران نامی و مصنوعات زیبا خالیست، بلکه این اصطلاح جغرافیائی اخیراً رواج یافته و مقصود از آن این است که ایران در شمار ممالکی نیست که مصنوعات آن رقم عمده ٔ صادرات کشور را تشکیل دهد؛ اما وضع فعلی ایران را نمیتوان مقیاس گذشته ٔ این کشور قرار داد، زیرابه گواهی تاریخ و به شهادت خاورشناسان، در دورانی که ممالک دیگر چندان از تمدن ابتدائی برخوردار نبودند، صنعت گران ایرانی ذوق و ابتکاری مخصوص داشته و پابپای قافله ٔ تمدن توانسته اند مصنوعات خود را ترقی دهندتا آنجا که کشورهای جهان نمی توانستند خود را از صنایع ایران و از حسن سلیقه و قریحه ٔ سرشار مردم این سرزمین بی نیاز بدانند. پروفسور پوپ متخصص صنایع اسلامی که اثری مهم و معروف به نام هنرهای ایران در شش مجلد ضخیم به طبع رسانیده و از مصادر گرانبهای این موضوع بشمار میرود، در سخنرانیی که در تهران ایراد کرده درباره ٔ صنایع ایران چنین می گوید: متجاوز از دوهزارسال است که دنیای متمدن قدیم و جدید با لفظ و با پول قریحه ٔ ایرانی را در زیبائی تقدیر کرده است. در ایام روم قدیم غنی ترین بزرگان آن مملکت مبالغ گزاف برای قطعه ٔ کوچکی از پارچه های دوره ٔ ساسانی که حتی امروز عظمت و زینت آنها ما را تهییج میکند خرج میکردند. چین و ژاپون به این دوری بوسایل مختلف اقتباسات صنعتی از ایران میکردند. در میناکاری، رنگ آمیزی، کاشی سازی و پارچه بافی چین مدیون ایران است. معماری و نقاشی و بدایع ادبی هند شمالی مستقیماً در تحت نظر صنعتگران ایران ایجاد گردید. در زمان سلجوقیان آسیای صغیر دارای صنعت قشنگ و بااهمیتی شد که تقریباً تمام آن کار معلمین و اهل حرفه ٔ ایران بود. تقریباً همه ٔ صنایعی که منسوب به ترک است اصلاً ایرانی میباشد. علاوه بر اینها، صنعت ایران بسواحل اروپا نیز رسید و در آنجا اسلوب و طرزهای جدیدی در صنایع نشان داده ظرافت و نظافت و جاذبیت خود را به صنایع موجوده ٔ اروپا عاریت داد. صنعت ایران بزرگترین سرمایه ٔ این مملکت بوده، زیرا نه فقط ثروت و حیثیت برای آن بوجود آورده، بلکه در هر دوره و هر جا برای ایران دوستان ایجاد کرده و هیچ مملکت متمدنی امروز نیست که مجموعه ای از صنایع ایران نداشته باشد. مجموعه ای که به صاحبان نظر نشان بدهد که ایران استحقاق ستایش و محبت دارد. در رشته ٔ صنایع به درجه ٔ عالی رسیدن کار کوچکی نیست... بدیهی است که در یک کنفرانس نمیتوان صنایع ایران را تعریف و تشریح نمود. صنایعی که دو هزار و پانصد سال عمر دارند و شامل سبکهای عدیده بوده و انواع و اقسام مواد و مصالح در آنها به کار رفته، یک عمر برای بیان و شرح آن لازم است. بقول همر «اگر من حلقی از برنج و حجاب حاجزی از مس و یک عمر ابدی داشتم نمی توانستم مقامات آنرا بیان کنم ». در این جا شاید بتوانیم فقط کلیاتی راجع بصنایع ایران گفته سوء تفاهماتی که مزایای آنرا مختفی ساخته و احیاء آنرا به تأخیر انداخته است رفعکنیم.
ادوار صنعتی: اول دوره ٔ بزرگ صنعتی ایران در تاریخ دوره ٔ هخامنشی است که از سال 536 تا 430 ق. م. مسیح ادامه داشته. در آن زمان در تحت حمایت پادشاهان بزرگ از قبیل کورش و خشایارشا قصوری در تخت جمشید و شوش ساخته شده که عظمت آنها بقدری است که پس از دوهزار سال با وجود ترقیاتی که در تمدن عالم حاصل شده هنوز ازمهارت و صنعتی که در آنجا بکار برده اند ما مدهوش هستیم. اینها صنایعی بودند شاهانه و کمتر پادشاهانی درقصوری بدین عظمت اقامت گزیده اند. به علاوه با وجود اینکه سلاطین ایران از روی فراست و عقل از سایر ممالک کارگر می آوردند و هر نوع اطلاع و سرمشقی بود از منابعممکنه جمعآوری میکردند قصور مذکور حقیقت صنعت ایران و در تمام آن مبینات و ممیزات قریحه ٔ زیبای ایران بوضع قشنگی هویداست. ستونهای تخت جمشید که به ستونهای معابد مصر شباهت دارند به درجات از آنها قشنگتر و ظریف تر و مناسب ترند. اغلب ستونهای مصری ضخیم و پیازی شکلند، از روی نباتات تقلید شده اند و شبیه اند به شاخه های درختهای سست. سر این ستونها مانند گل های بزرگ ساخته شده، بنابراین برای تحمل سقف های سنگین غیرمتناسبند. آن تناسب منطقی که موجب امتیاز معماری یونان بود، آن معماری که در آن ستونها بطرز قشنگی مناسبند با وزنی که ظاهراً باید تحمل کنند در بنای تخت جمشید به کار برده شده، ستونهای باریک و قلمی آن محکم و ظریفند. در شوش سرستون هایی که دارای یک جفت گاو نشسته می باشند برای تحمل وزن زیاد خیلی مناسب است، در صورتی که سرستونهای برگ گلی مصری سست و بی تناسب است. به علاوه ایرانیان در فن معماری بهتر از آشوریها و مصری ها بودند. آنها مانند مصریها ستون را زیاد نزدیک هم نمیساختند، بلکه بطریق باشکوهی آنها را از هم جدا بنا می کردند و به این ترتیب از بی سلیقگی و ثخانت اغلب معماریهای مصری احتراز می جستند. این قصور بایستی از حیث عظمت و شکوه نظیر نداشته باشند. سقف ها و سر تیرها را از فلزات درخشان پوشانده بودند. ستونها و دیوارها رابا کاشی های طلائی و مینائی تزیین کرده بودند. کف تالارها را از کاشی های خوشرنگ عالی فرش کرده بودند. طاق ها را بطرز ماهرانه ای با سدر، آبنوس و عاج که فوق العاده مزین به الوان درخشان و طلاکار بود ساخته بودند. پرده ها به دیوارها آویخته و رویهمرفته تمام فضا پر بود از جلال و عظمت. پس از استیلای مغول کارگران ایرانی به موصل مهاجرت کردند و شاید موجد عمده ٔ سبک موصل درکارهای روی برنج بودند. این کارها و آنهائی که بعدها در مصر درست شد، بهترین زینت کاری روی فلز است در دنیا. معماری هم تشعشع جدیدی بر شهرت صنعتی ایران افزود. غیر از مسجد سلطانیه که باعظمت ترین بنایی است که در خاک ایران دیده میشود، خرابه های مسجد و رامین نشان میدهد که معماران ایرانی بهترین تناسب و ترکیب رااز خطوط ساده ساختمان اصلی و زینت کاری مفصل به عمل آورده و تزیین را فرع بر بنا گرفته اند. معماران ایرانی در آن وقت به آسیای غربی رفتند؛ ابتدا برای سلجوقیان و بعد برای عثمانی ها مسجد و مدرسه ساختند و در سمرقند و بخارا ابنیه ٔ مختلفه ٔ باشکوه که هنوز بینندگان را متحیر میسازد بنا نهادند و بالاخره در شام و مصر مهارت و تصور و تخیل خود را در ساختمانهای آنجا به کار بردند. در دوره ٔ صفوی یک بار دیگر عصر تازه و درخشانی طلوع کرد. این مسئله صحت ندارد که صنایع بزرگ ایران منحصر به ماقبل اسلام است. ایرانیان در هر دوره چیزی که در نوع خود زیبا و کامل بوده بوجود آورده اند. در قرن شانزدهم میلادی صنایع ایران دارای مزایا وجلوه ٔ تازه ای بودند. قالیهایی در آن زمان بافته شده که تا آن زمان نظیر نداشت و تا بحال هم چیزی که بتوان با آنها مقایسه کرد بافته نشده است. یونانی های قدیم که از جلال و شکوه البسه ٔ ایرانی در تحیر بوده اند، اگر لباس شاهزادگان ایرانی را در زمان شاه عباس میدیدند چه میگفتند؟ زریهائی که از فلزات جامد طلا و نقره ساخته شده بود هم چون مواد مایع در حرکت و نرم بنظر می آمد و در روی آنها چنان نقشهای عالی و زیبا از روی سلیقه و تناسب طرح شده بود که نه فقط عالی و باشکوه بنظر می آمد، بلکه نجابت و جلال نیز از آنها هویدا بود. جای بهت و حیرت است که مملکتی این ادوار صنعتی بزرگ را متوالیاً بوجود آورده و ملاک و مأخذی در سبکهای متعدد بدست دنیا داده باشد، و هنوز در نظر دنیا کاملاً مکشوف نباشد. متأسفانه قسمت زیادی از تاریخ صنایع ایران هنوز در زیر خاک مدفون است و برای کشف آن، باید منتظر حفریات علمای آثار قدیمه شد. معذلک بعضی از مبادی عظمت صنایع ایران را میتوان مختصراً ذکر کرد. ابنیه ٔ فوق العاده مزین در امکنه ٔ مختلفه بوجود آمد و بهترین نمونه های آن در اصفهان است که با کاشی های معرق بسیار قشنگ زینت شده اند. ترکیب کاشی های معرق یکی از اختراعات ایرانی و یکی از بهترین زینت هایی است که در ساختمان به کار برده شده و صنعت بسیار مشکل و ظریفی است. در تحت هدایت و استادی بهزاد و میراق (؟) و سلطان محمد و رضای عباسی نقاشی رنگی و قلمی دررنگ آمیزی و در تناسب به درجه ٔ کمال رسید. قشنگی خطوط و لطف در تجسم و تصور روح و حیات موجب شده اند که یکی از معروفترین و قدیمترین صنایع به درجات تازه ای از اعتلا نایل آید. (از سخنرانی پوپ ترجمه ٔ صدیق و کتاب صنایع ایران صص 4- 12). زکی محمد حسن در کتاب صنایع ایران پس از اسلام نویسد: ایران محل تلاقی فنون و صنایع قدیم شرق نزدیک بوده و سبکهای فنی متنوعی در آن نشو و نما کرده است... به استثنای فنون و صنایع یونان میتوان گفت دوره ٔ هیچ فن و صنعتی مانند فنون و صنایع ایران امتداد نیافته... و هیچ فن و صنعت مهمی در عالم نیست جز اینکه فنون و صنایع ایرانی در آن مؤثربوده است... آری تمام فنون و صنایع یونان، مصر قدیم، روم، بیزانس، چین و هند در بعض اشکال فنی و روشهای معماری و تزیینی و یا از حیث رموز فنی و ظریف کاری مدیون فنون و صنایع ایرانی است. تفوق فنی و عظمت ایران در میدان صنایع زاده ٔ تفوق این ملت در میدانهای جنگ، سیاست، مدنیت و مولود فرمانفرمائی اوست، زیرا همه میدانیم که قرنها فقط دو ملت ایران و یونان بر دنیای آن روز حکومت می کرد. جنگ های ایران و روم مانع توجه ملت ایران به فنون و صنایع زیبا نشده، بلکه در اثر ارتباط این دو ملت صنایع ایران در روم مؤثر گشت و از آنجا به نقاط دیگر رفت... حمله ٔ اعراب به ایران نیز تأثیری در مدنیت و فنون و صنایع ایران نداشت و موجب نابودی و یا ضعف آن نگردید... تطور و ترقی فنون وصنایع قدیم شرق نزدیک بوسیله ٔ ایرانیان بوده است، وپس از آن در فنون و صنایع اسلامی هم بلندترین و ارجمندترین مقامات را حائز شده اند... (صنایع ایران بعد از اسلام صص 3-6). اینک با استفاده از منابع تاریخی و باستان شناسی، تاریخچه و فهرستی از صنایع ایران در ادوار تاریخ درج می گردد.
دوره ٔ ماقبل تاریخ:
هزاره ٔ پنجم قبل از میلاد: از دوره ٔ ماقبل تاریخ (مقصود قبل از تشکیل سلطنت مادها و هخامنشیان است) آثاری که باقی مانده، آنهاست که بر اثر حفاریها بدست آمده و تحقیقات باستان شناسی آنرا اثبات کرده است. این آثار ابزارهای سنگی، ظروف سفالین، اشیای استخوانی، اشیای مسین و غیره است که نمودار ذوق و سلیقه ٔ مردم این سرزمین میباشد. در هزاره ٔ پنجم قبل از میلاد مردم فلات ایران به فلز آشنائی نداشتند و اسلحه و ابزارهائی که از این دوره باقی مانده است سنگی است. رجوع شود به صنایع و تمدن مردم فلات ایران تألیف بهنام ص 9 شود. از این دوره ظرفهای سفالین و سیاه و دودزده در غارها یافت شده که با دست و بدون چرخ می ساخته اند. یک نوع ظرف قرمزی هم پیدا شده است که در کوره های بسیار ابتدائی می پخته اند. در این دوره نخستین پیشرفت در فن کوزه گری رخ داده است و آن عبارت است از پیدایش ظروف منقوش... تعداد قابل ملاحظه ٔ حلقه های دوک که از گل رس پخته اند و یا از سنگ ساخته شده، نشان آن است که انسان قدیم مبادی صنعت نساجی را می شناخته است.
ابزار کار همه از سنگ بود از قبیل تیغه ٔ کارد که از سنگ چخماق می ساختند و تیغه ٔ داس و تبر صیقلی شده و نیز آلت تراش. (ایران از آغاز تا اسلام گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین صص 12- 13). در اواخر این عهد است که نخستین اشیای کوچک مسین که چکش کاری میشود ظهور نمود.کنده کاری روی استخوان نیز معمول گردید.
زیباترین قطعه ای که تاکنون کشف شده بدون شک دسته ٔ چاقوئی است که انسان این عهد را نشان میدهد در حالی که شبکلاهی بر سر نهاده و لنگی با کمر به دور کمر بسته است. (ایضاً ص 14).
هزاره ٔ چهارم قبل از میلاد: در این دوره ای صنعت کوزه گری ترقی کرد و ظروف تزیینات تازه ای به خود گرفت و کوزه گران تصاویری به روی مصنوعات خود نقش میکردند. فلز بتدریج برای ساختن ابزار مورد استفاده واقع شد. مس را هنوز چکش کاری می کردند، اما نمیتوانستند ذوب کنند و برای ساختن درفشهای کوچک و یا سنجاق به کار میبردند. (ایضاً صص 15-16)
هزاره ٔ سوم قبل از میلاد: در هزاره ٔ سوم قبل از میلاد ظروف سفالین تازه ای ساخته میشد و بطریهای کوچک مرمری نیز ساخته شده است که محتملاً به منظور ریختن عطریات تهیه میشده است. دوریهای کوچک سنگی که با دقت تراشیده میشد، لوازم آرایش مانند آینه های مسین که تقریباً بشکل صفحه ای محدب بود، گوشوارهای طلا یا لاجورد، دستبندهای سیمین و گردنبندهای طویل با مهرهای طلا، نقره و لاجورد، عقیق و سنگ سفید نیز متعلق به این دوره است (ایضاً صص 27-14).
هزاره ٔدوم قبل از میلاد: در این عصر یک نوع بشقاب بزرگ گلی با شکل مخصوص ساخته شده که با مصنوعات ادوار قبل همانند نیست. یک نوع ظروف گلی در گیان یافت شده است که با صورتهای حیوان تزیین یافته. مفرغ که در ایران درحدود هزاره ٔ دوم قبل از میلاد یافت شده بود، موجب تکمیل اشیای فلزی گردید. بعدها این سرچشمه ٔ ثروت ایران را به عنوان یکی از مهمترین تهیه کنندگان مس، قلع، سرب، چوب و سنگ لایق دخول در جمع ملل کرد. سابقاً همسایگان غربی تنها مشتری وی بودند، اما در این زمان، هند نیز داخل دایره ٔ مشتریان وی گردید. بدین ترتیب روابط تجاری ایران رو به تزاید گذاشت. (ایضاً ص 55).
در گورستانی از سیالک کاشان سلاحهای جنگی، ساز و برگهای مفرغی و آهنی، دیگهای بزرگ مفرغی یا آهنی و ظروف برنگهای مختلف یافت شده است.
دوره ٔ مادها: از دوره ٔ مادها چنداثر هنری باقی مانده است مانند شیر سنگی همدان. کشفیات قبرستان و اشیائی که از گنجینه ٔ سقز بدست آمده است. (ایران از آغاز تا اسلام گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین ص 86 به بعد).
عهد هخامنشی: از دوره ٔ هخامنشی اطلاعات بیشتری درباره ٔ صنایع و هنر مردم این سرزمین داریم، زیرا تشکیل یک چنان شاهنشاهی بزرگ در صنایع نیز انقلابی بوجود آورد و سطح آن را بسیار بالا برد. سیل طلا به خزانه ٔ پادشاه ایران سرازیر شد، و قدرت سلطنتی موجب گردید که هنرمندان از هر سو در پایتخت پادشاه گرد آیند و هنر و صنعت خویش را در این سرزمین نشان دهند. کاخی که برای داریوش در شوش ساخته شد، نمونه ای از مجموع هنر و ذوق صنعتگران آن عهد است در خرابه های کاخ متنی یافت شده است که چون نموداری از مجموع فعالیتهای صنعتی است در اینجا نقل میشود. «این کاخی است که من در شوش بنا کرده ام. تزیینات آن از راه دور آورده شده. چندان خاک کنده شد که من به بستر آن رسیده ام. پس از آنکه زمین حفر شد، آنرا با ریگ درشت در بعض جاها تا 40 ارش و در برخی تا 20 ارش با ریگ درشت انباشته اند. کاخ بر روی این ریگها بنا شده. حفر زمین و انباشتن محل آن با ریگ درشت و قالب گیری آجر، کار بابلیان بود، که آنرا انجام دادند. چوب سدر را از کوه موسوم به جبل لبنان آورده اند؛ قوم آشور آنرا تا بابل (آورده اند) و از بابل تاشوش کاریان و ایونیان آنرا حمل کردند. چوب میش مکن از گنداره و کرمان حمل شد. طلایی که در اینجا به کار رفته از ساردس و بلخ آورده شده. سنگ لاجورد و عقیق را که در اینجا استعمال شده از خوارزم آورده اند. نقره ومس که در اینجا به کار برده اند، از مصر آورده شده. تزییناتی که دیوارها را مزیّن داشته اند، از ایونیه آورده شده. عاجی که به کار رفته از حبشه، هند و رخج حمل شده. ستونهای سنگی که اینجا کار گذاشته شده از شهری به نام ابیردوش در عیلام آورده شده. هنرمندانی که سنگ را حجاری کرده اند، ایونیان و ساردسیان بودند. زرگرانی که طلا را کار کرده اند، مادی و مصری بودند. کسانی که ترصیع کرده اند از مردم ساردس و مصریان بودند. آنان که آجرهای مینایی (با تصاویر) ساخته اند، بابلی بودند. مردانی که دیوارها را تزیین نموده اند، مادی ومصری بودند. اینجا در شوش، دستور ساختن ساختمانی باشکوه داده شد؛ و آن بطرزی عالی تحقق یافت. اهورمزدا مرا حمایت کناد، و همچنین پدرم و یشتاسب و مملکت مرا». گذشته از نمونه های بالا این مصنوعات در شاهنشاهی هخامنشی وجود داشته است. در همدان و گروس: قالی. در هند: عطریات. در آسور: آلات و ابزار فلزی، اسلحه، منسوجات، منبت کاری، ملیله دوزی. در کلده: قالی، کاشیهای قیمتی، اشیاء زرگری، منسوجات و قیر. در لیدیه: ظروف طلا، مجسمه های فلزی. در یونیه: آلات و ادوات آهنگری. درکیلیکیه: نقره و عطریات. در فینیقیه: رنگ ارغوان، شیشه و بلور. در مصر: منسوجات کتانی، شیشه، آلات بلور معدنی و کاغذ حصیری. در حبشه: عاج، چوبهای قیمتی، طلاو بلور معدنی. (ایران باستان چ 1 صص 1511-1512). پارسها و مادها به تجملات و تزیینات علاقمند بودند، مکرر در نوشته های قدیم از طوق و یاره، میز نقره یا طلا، پارچه های فاخر، قالیهای گرانبها، مجسمه های فلزی، کاشی ها، لوحه های سیمین و زرین سخن بمیان آمده است. (ایران باستان چ 1 ص 1512).
دوره ٔ اشکانیان: در عهد اشکانیان بر اثر تجارتی که ایران با رومیان داشت مصنوعاتی از ایران به روم می رفت که کالاهای ذیل از آن قبیل است:پارچه های گوناگون، ادویه، قالیچه و پارچه های ابریشمی که مورد پسند خانم های متشخص رومی بود. پلین نویسد:قالیچه های ایران از رنگهای مختلف بقیمت های گزاف فروخته می شد و زینت قصور رومی بود. (از ایران باستان صص 2697- 2700). کریستی ویلسن نویسد: صنایع اشکانی ترکیبی بود از اصول صنعتی یونان و رسوم و عادات قدیم ایران، ولی در معماری عهد اشکانی عناصری پدید شد که بعدها متداول و بومی گشت. عشق و علاقه ٔ ایرانیان بزیبائی و صنعت بقدری قوی بوده است که همیشه فاتحان را مغلوب و منکوب کرده و آنان را تحت تأثیر خود در آورده است. (تاریخ صنایع ایران تألیف ج کریستی ویلسن ترجمه ٔ فریاد صص 83-101). و نیز همین مؤلف نویسد: صنعت سفال سازی در دوره ٔ پارتها بمرور بانحطاط رفت. ظروف سفالین این دوره غالباً ساده و بی آرایش است. برای ساختن ظروف زیبا فلز بکار می بردند و ظروف سفالین فقط برای رفع احتیاج معمولی بود. صنعت لعاب دادن سفال از مختصات این دوره است. خمره های بزرگ و زیبا جهت انبار کردن آذوقه و غیره نیز ساخته شده. تابوت های لعاب داده ٔ مربوط به این دوره هم یافت گردیده است. قمقمه ها، چراغ ها، ظروف آبخوری و ظرف های دیگر نیز در کشفیات اخیر متعلق به این دوره پیدا شده است. ابنیه و آثار متعلق به این عهد نشان می دهد که صنعت معماری ایران در عین اینکه خصوصیات محلی خویش را حفظ کرده، از سبک معماری یونان نیز متأثر گردیده است. در صنعت گچ بری دوره ٔ اشکانی، مهارت و زیبائی بسیاری به کار رفته است.از جمله ٔ مصنوعات این عهد: البسه ٔ ابریشمین، ملیله دوزی، قلاب دوزی، زینت آلات طلا، دهنه و افسار طلا، زره و اسلحه ٔ فولادین و شمشیر و نیزه... و غیره است.
دوره ٔ ساسانی: کریستن سن درباره ٔ صنایع دوره ٔ ساسانی نویسد: محصولات عمده ٔ این کشور طلا، نقره، مس، بلور کوهی، مروارید نادرالوجود و مواد گرانبهای دیگر است. صنعتگران این ملک پارچه های ابریشمی، پشمی، قالی و چیزهای دیگر می بافتند. مسلماً صنعت پارچه بافی یکی از صنایع مهمه ٔ ایران بوده است. اسیرانی را که شاپور دوم در شهر «آمد» دستگیر کرده بود بین شوش و شوشتر و سایر بلاد اهواز جای داد، و این مردم انواع جدید ابریشم بافی و زری بافی را در آنجا رواج دادند. از چیزهائی که چین از ایران می خرید یکی وسمه ٔ معروف ایرانی بود که قیمت گزاف می دادند و ملکه ٔ چین هر سال مقداری برای مصرف شخصی خود می خرید. قالی های بابلی نیز طالب بسیارداشت. احجار قیمتی طبیعی و مصنوعی شام، مرجان و مروارید بحر احمر و منسوجات شام و مصر و مواد مخدره ٔ آسیا از جانب ایران به چین می رفت. (ایران در زمان ساسانیان چ 2 صص 147-150)
از استیلای عرب تا اول سلاجقه: با غلبه ٔ اعراب بر ایران دوره ٔ جدیدی در تاریخ صنعت این کشور آغاز میشود. عربها از صنعت معماری و صنایع دستی اطلاعی نداشتند تا بر این کشور تحمیل کنند، بالعکس صنعت و تمدن ایران تدریجاً بر آنها غلبه یافت. آنچه در تاریخ ها «صنعت عصر اسلام » نامیده میشود، مقصود صنایع ایران است. سفال سازی در این دوره مانند عصرهای گذشته رواج داشت. ظرف ها را لعاب آبی نزدیک به سبز میدادند. رنگ آمیزی لاجورد بر روی زمینه ٔ خاکستری یا کرم نیز در این عصر معمول بود. سینی های بزرگ مفرغ مربوطبه دوره های اول اسلام، مجسمه های مفرغی، آینه ها، آفتابه های مفرغی، چراغهای برنجی از صنایع این عصر در حفریات بدست آمده، سبک معماری تغییراتی یافت و کتیبه ها به خط کوفی معمول گردید. مساجد و مدارسی که در این عصر ساخته شده و خرابه های آن موجود است، نبوغ ایرانی را در تکمیل این سبک معماری نشان می دهد. برای نمونه مسجد جامع شیراز در قرن سوم، مسجد نائین و مسجد نیریز ذکر میشود. (از تاریخ صنایع ایران صص 126- 141).
عصر سلجوقی: در دوره ٔ سلجوقیان نمونه هائی از مهمترین شاهکارهای صنعتی و معماری ایران بوجود آمده است، زیرا سلجوقیان چون اطلاعی از علم و صنعت نداشتند، دخالتی هم در این باب نمی کردند و بالنتیجه دنباله ٔ تمدن عهد غزنوی و سامانی ادامه یافت. به علاوه سلجوقیان مشوق صنعتگران و هنرمندان بودند و کشورگشائی این خاندان سبک معماری ایران را تا سواحل مدیترانه و شمال آفریقا کشانید. صنعت سفال سازی ترقی عجیبی کرد وسفال این عهد از حیث رنگ و شکل و ترسیم و ظرافت ممتاز است و تا دوره ٔ مغول همچنان ادامه داشته و در این عصر کاشان مرکز مهم صنعت سفال سازی بوده است و از مراکز عمده ٔ دیگر باید ری و سپس شهرهای ساوه، نیشابور، شوش و تبریز را بشمار آورد. صنعت فلزکاری و ترصیع ومخصوصاً نقره کوبی از تصاویر و کتیبه ها در این عصر ترقی شایانی داشته. کارهای مفرغی نیز مانند شمعدانهای کوتاه و سنگین با تصویرها که بر آن نقل شده، شمعدانهای بلند و استوانه ای شکل، عودسوزها، جعبه و صندوق مفرغی. همچنین نقره کاری ها، مانند: گلاب پاش، کمربند، زین، یراق، قاشق، فنجان، بطری، سینی و آفتابه در این عصر ساخته شده. مینیاتورسازی نیز ترقی کرده که نمونه هایی از آن موجود است.
صنعت بافندگی که پیوسته در ایران مقام ارجمندی داشته، در عصر سلجوقیان رونق داشت. نمونه های اندکی که از پارچه های این دوره در دست است، نقشها و طرحهای متعدد را نشان می دهد. بافتن پارچه ٔ دولا، انواع پارچه های ابریشمی منقش با رنگهای مختلف، معمول بوده و صنعت قالی بافی نیز در این عصر رواج داشته است.
دوره ٔ مغول: با همه خرابی ها و لطمه ها که در دوره ٔ حمله ٔ مغول به ایران وارد آمد، فعالیت صنعتی این کشور تعطیل نشد؛ بلکه در پاره ای قسمتها تکامل یافت. سبکهای جدیدی در صنعت سفال سازی پدید آمد. کاشی سازی، نقاشی و مینیاتورسازی ترقی کرد. کاشیهای برجسته و منقش به تصویرهای زیبا در این دوره پدید آمد، و قالی و قالیچه بافی عهد تیموری اهمیتی بسزا دارد. صنعت فلزکاری در عهد مغول چندان اهمیت نداشت. هنر معماری هم پس از اندکی توقف دنباله ٔ دوره ٔ پیش را گرفت نمونه ٔ هنر معماری این عصر مقبره ها ومسجدهاست که در آن دوره ساخته شده است. (تاریخ صنایع ایران صص 172-183)
عهد تیموری:
هنر نقاشی: امیر تیمور، نقاشان و صنعتگران را از نواحی مختلف فراهم آورد و اینان با آنکه از نواحی مختلف آمده بودند، سبکی بوجود آوردند که کاملاًایرانی بود.
معماری: از بناهای این عصر که معرف سبک معماری و صنعت کاشی سازی این دوره است، مسجد گوهرشاد و مسجدکبود تبریز را باید نام برد. (تاریخ صنایع ایران صص 183-184).
صنعت عصر صفوی:
هنر قالی بافی: در دوره ٔ صفویه صنعت قالی بافی ترقی بسیاری کرد. نمونه ٔ مشهور قالی این عصر قالی مسجد اردبیل است که فعلاً در موزه ٔ ویکتوریا و آلبرت لندن است.
هنر نقاشی: هنگامی که شاه اسماعیل هرات را تسخیر کرد بهزاد نقاش هنوز در دربار هرات بود. شاه اسماعیل بهزاد و جمعی دیگر از نقاشان را با خود به تبریزبرد. گفته اند شاه اسماعیل، بهزاد را بدان اندازه دوست میداشت که او را با نصف کشور خویش معاوضه نمیکرد.در دوره ٔ شاه طهماسب مینیاتورسازی بمنتهی ̍ درجه ٔ ترقی رسید. در عصر صفویه، نقاشان و مینیاتورسازان معروفی پدید گشتند. شاه عباس خود حامی و مشوق نقاشی و نقاشان بود و از هنر نقاشی هم بهره داشت.
بافندگی: صنعت بافندگی نیز در عصر صفویه ترقی یافت. از کارهای معروف این دوره بافتن پارچه های ابریشمین، زری، مخمل است که در بافت آنها مهارت فراوانی به کار رفته، یک نوع پارچه ٔابریشمی عالی نیز در این عصر بافته شده که نخهای طلا و نقره در آن به کار میبردند.
سفال سازی: ظروف سفالین در دوره ٔ صفویه اهمیت دوره های گذشته را نداشت، مقداری ظروف سفالین از چین به ایران می آمد و سفال سازان ایرانی از آنها تقلید میکردند.
فلزکاری: طلا و نقره کاری و برنج سازی در دوره ٔ صفویه رونق فراوانی داشت. مصنوعات آهنی و فولادی را نیز گاهی طلاکوب و نقره کوب می کردند. اسلحه سازی و زره سازی نیز متداول بود و در این قسمت مهارت فراوانی نشان میدادند. (تاریخ صنایع ایران صص 188-201).
معماری: اغلب بناهای باعظمت و زیبا که امروزه نمونه ٔ روح صنعتی ایران بشمار می رود، از زمان صفویه است که دوره ٔ آنها نسبتاً ممتد و مملکت قرین آرامش و سکوت بود. اگرچه بعد از ظهور اسلام بواسطه ٔ تغییرات فکری، ساختن مساجد مهم جانشین قصور و عمارات دوره های قبل از اسلام گردید؛ ولی سلاطین صفویه نه فقط در ساختن مساجد باشکوه جد و جهد میکردند، بلکه عمارات عالیه و سدهای بزرگ و حتی کاروانسراها و آب انبارهای بسیار برای آسایش مسافران درتمام نقاط کشور از خود به یادگار گذاشته اند. میدان شاه اصفهان، مسجد شیخ لطف اﷲ، مسجد مادر شاه، مسجد شاه، مدرسه ٔ چهارباغ و مدارس و مساجد متعدد دیگر در این شهر بنا شده است. در کاشان، قزوین، مازندران و اردبیل ابنیه ٔ عهد صفوی موجود است. سبک معماری این بناها غالباً متشابه و کاشی کاری های مساجد و مدارس اصفهان طوری است که از حیث رنگ آمیزی، زینت و نقشهای مختلف جالب توجه عموم گردیده است. عظمت پل اﷲوردی خان و پل خواجو در اصفهان که بر روی زاینده رود ساخته شده است، آن چنان است که در این مدت هنوز شکستی بدانها راه نیافته است. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 274).
عصر قاجاریه: دوره ٔ قاجاریه را باید عصر انحطاط صنایع ایران دانست، زیرا پادشاهان این سلسله چنانکه باید علم و صنعت را تشویق نمی کردند و در بعضی موارد پادشاهان و حکام این خاندان دست به نابودی آثار صنعتی گذشته میزدند. با این وصف، کشور پهناوری مانندایران که سابقه ٔ ممتدی در علم و صنعت داشت، ممکن نبود از جریان طبیعی دنیای مترقی بر کنار بماند و بحکم اجبار موجباتی پدید آمد که در ایران نیز زمینه ٔ یک انقلاب صنعتی پدید گشت. این عوامل بطور خلاصه عبارت است از: 1- توجه ٔ مخصوص بعضی از وزراء و شاه زادگان دوره ٔ قاجار به اقتباس از تمدن جدید مغرب زمین. 2- مسافرت بعضی از رجال روشنفکر به خارج و آشنا شدن آنان به دنیای تازه. 3- اعزام محصلین به خارج بمنظور تحصیل رشته ٔ معماری، نقاشی، راهسازی، اسلحه سازی و غیره. نتیجه ٔ این اقدامات تأسیس کارخانه های باروت ریزی، فشنگ سازی، توپ ریزی، ماهوت بافی، چاپخانه و کارخانه های کوچک دیگر گردید. صنعت قالی بافی نیز کم و بیش اهمیتی داشت، ولی چون دقت و مراقبت کامل در این باره بعمل نمی آمد کم کم بازار خود را از دست داد.
عصر پهلوی: در دوران شانزده ساله پادشاهی رضاشاه، در صنایع ایران نیز انقلاب بزرگ و ریشه داری بوجود آمد، چنانکه این انقلاب در تمام شئون کشور پدید گردید. در این دوره کارخانه های ریسندگی، بافندگی، قند، گلیسیرین سازی، سیمان، بلورسازی، مواد شیمیائی لابراتوارهای داروسازی، کارخانه های کبریت سازی، ذوب مس و غیره بوجود آمد. براثر مراقبت و نظارت دولت، صنعت قالی بافی که رو به انحطاط می رفت دوباره سر و صورتی بخود گرفت و بازاری در خارج بدست آورد. صنایع ظریف و دستی اصفهان و کاشان نیز تکمیل گردید، چنانکه مشتریان خارجی بدانها رغبت کردند. متأسفانه حادثه ٔ سوم شهریور پیش آمد و فعالیتهای صنعتی هم مانند همه ٔ اقدامات اصلاحی دیگر متوقف ماند، و مدتی وضع به همان منوال ادامه داشت. پس از تأسیس سازمان برنامه و وزارت صنایع و معادن، مجدداًاقدامات قبل تعقیب گردید. از آماری که وزارت صنایع و معادن ایران از فعالیتهای صنعتی در سال 1334 و 1335 انتشار داده است بهبود وضع صنعتی ایران مشهود است و اینک مختصری از آمار سال 1335 این وزارت خانه درج میگردد:
گزارش آماری سال 1335: به استثنای فعالیتهای صنعتی، استخراج و تصفیه ٔ نفت و راه آهن، تعداد 3505 دستگاه تولیدی در سال 1335 در کشور مشغول فعالیت صنعتی بوده اند. از تعداد مزبور 1032دستگاه کارگاههای آجرسازی بوده اند و چون اکثراً تأسیسات ماشینی ندارند در مجله ٔ آماری بررسی آنها به فصلی جداگانه موکول گردیده است. فعالیت قالی بافی نیز اگرچه از لحاظ میزان و ارزش تولیدی برای کشور ایران بسیار اهمیت دارد، ولی بعلت دستی بودن این فعالیت کارگاههای آن در جزو کارخانجات ماشینی بشمار نیامد. ازتعداد 2473 دستگاه کارخانجات تولیدی کشور، 74 دستگاه آن با سرمایه های دولتی سرمایه گذاری گردیده اند و 2399 دستگاه دیگر غیردولتی میباشند. از کارخانجات غیردولتی 586 دستگاه بطور شرکت اداره میشدند و 1813 دستگاه دیگر در دست افراد بوده اند. جدولهای ذیل خصوصیات کلی کارخانجات تولیدی کشور کارکنان و قدرت محرک اولیه در استانها و کل کشور بخوبی واضح میسازد.

مخفف اصطلاحات انگلیسی

IRNA Islamic Republic News Agency

خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران که به نام ایرنا نیز شناخته می‌شود، در سال ۱۳۶۰ با این نام آغاز به کار کرد. قبلاً از سال ۱۳۱۳ این خبرگزاری با نام آژانس پارس شروع به فعالیت کرده بود و زیر مجموعهٔ وزارت امور خارجه بود.این خبرگزاری هم‌اکنون دارای ۶۰ دفتر نمایندگی در مراکز استانها و شهرستانهای ایران است و ۳۰ دفتر نمایندگی نیز در کشورهای مختلف جهان دارد.در نتیجه این خبرگزاری امروزه اخبار سراسر جهان را برای استفادهٔ نشریات و سازمان‌های داخلی روی خروجی‌های خود قرار می‌دهد.

معادل ابجد

استانها

518

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری