معنی استدعا
فرهنگ معین
(مص ل.) فراخواندن، خواهش کردن، (اِ.) خواهش. [خوانش: (اِ تِ) [ع. استدعاء]]
فرهنگ عمید
درخواست کردن، درخواست چیزی با فروتنی، خواهش،
[قدیمی] فراخواندن،
حل جدول
تمنا، خواهش
فرهنگ واژههای فارسی سره
خواهش، درخواست
مترادف و متضاد زبان فارسی
التماس، تقاضا، تمنا، خواهش، درخواست
فارسی به انگلیسی
Adjuration, Conjuration, Entreaty, Petition, Plea, Suffrage, Supplication
فارسی به عربی
التماس، تضرع، هدیه
فرهنگ فارسی هوشیار
خواندن، خواستن، درخواست کردن، خواهش کردن
فرهنگ فارسی آزاد
اِسْتِدْعا، فرا خواندن، درخواست کردن بافروتنی، مستلزم بودن، طلب، تقاضا،
معادل ابجد
536