معنی استهلاک

لغت نامه دهخدا

استهلاک

استهلاک. [اِ ت ِ] (ع مص) میرانیدن. (منتهی الارب). هلاک کردن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). بهلاک داشتن. هلاک کردن خواستن. نابود کردن. || هزینه کردن مال. || سپری و نیست و نابود گردانیدن مال را. (منتهی الارب). || استهلاک دین، ادای قرض بتدریج.

فرهنگ معین

استهلاک

(مص م.) نیست کردن، هلاک کردن، نیست شدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

استهلاک

(اقتصاد) کاهش ارزش چیزی بر اثر کار، گذشت زمان، یا فرسودگی،
(بانکداری) پرداخت کردن وام به‌صورت تدریجی و قسط‌های معیّن،
[قدیمی] از بین رفتن، مردن،

حل جدول

استهلاک

فرسایش، فرسودگی، مصرف، کاهش ارزش چیزی بر اثر کار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

استهلاک

فرسایش، فرسودگی

کلمات بیگانه به فارسی

استهلاک

فرسایش

فارسی به انگلیسی

استهلاک‌

Amortization, Depreciation, Wear And Tear

عربی به فارسی

استهلاک

مصرف , سوختن , زوال , مرض سل

فرهنگ فارسی هوشیار

استهلاک

‎ (مصدر) نیست کردن میرانیدن هلاک کردن، نیست شدن. پرداخت وام بمرور زمان وام فرسایی یا استهلاک سرمایه. سرمایه ای را که برای خرید ماشینها یا مخارج ساختمان و جز آن بکار رفته بمرور بدست آوردن. هلاک کردن، نابود کردن، استهلاک دین، میرانیدن

فرهنگ فارسی آزاد

استهلاک

اِسْتِهْلاک، نیست کردن، هلاک نمودن،

معادل ابجد

استهلاک

517

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری