معنی استوانه

لغت نامه دهخدا

استوانه

استوانه. [اُ ت ُ ن َ / ن ِ] (اِ) جسمی است گرد، بن او و سر او دو دائره باشد یکدیگر را موازی. (التفهیم ص 26). رجوع به اسطوانه شود.

فارسی به انگلیسی

استوانه‌

Drum, Sleeve

فرهنگ معین

استوانه

ستون، جسمی که در دو سر آن دو دایره موازی یکدیگر باشند. [خوانش: (اُ تُ نِ) [په.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

استوانه

هر جسم ستون‌مانند که در دو سر آن دو دایرۀ موازی یکدیگر قرار دارد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

استوانه

ستون، عماد، سیلندر

فارسی به عربی

استوانه

اسطوانه، حادله، عمود، مدفع

فرهنگ فارسی هوشیار

استوانه

جسمی است گرد، بن او وسر اودو دایره میباشد وبه یکدیگر موازی


سهم استوانه

استوانه ساز (مولد الاسطوانه) زبانزد هندسه

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

استوانه

523

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری