معنی استودان
لغت نامه دهخدا
استودان. [اُ] (اِ مرکب) (از: اُستو، استخوان + دان، پسوند مکان) دخمه و مقبره ٔ گبران. (مؤید الفضلاء) (برهان).ستودان. (انجمن آرا). ناووس. رجوع به ستودان شود.
فرهنگ عمید
محوطهای روباز، محصور، و معمولاً مرتفع در خارج شهر که زردشتیان استخوانهای درگذشتگان خود را پس از متلاشی شدنِ جسد، در آن قرار میدادند، مقبرۀ زردشتیان، دخمه، گورستان،
حل جدول
گور و دخمه
معادل ابجد
522