معنی اشک ریختن

لغت نامه دهخدا

اشک ریختن

اشک ریختن. [اَ ت َ] (مص مرکب) گریستن. اشک باریدن. بسیار گریستن. اشک چکیدن. اشک افشاندن. و رجوع به مصادر فوق شود. سفک. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). اذراء. (تاج المصادر). اِعسام. (منتهی الارب):
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک میریزند.
سعدی (بدایع).
|| کنایه از خوش و محظوظ شدن باشد. کسی گوید که من حرف عجیبی شنیدم، یاران گویند ما هم بشنویم و اشکی بریزیم، یعنی خوش شویم. (آنندراج).

حل جدول

اشک ریختن

گریستن

فارسی به انگلیسی

اشک‌ ریختن‌

Cry, Water, Weep

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

اشک ریختن

(مصدر) گریستن اشک باریدن.

معادل ابجد

اشک ریختن

1581

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری