معنی اعتنا
مترادف و متضاد زبان فارسی
التفات، پروا، توجه، حرمت، رعایت، عنایت، محل، ملاحظه، نگرش، وقع
فارسی به انگلیسی
فارسی به ترکی
فرهنگ عمید
اهتمام ورزیدن به کاری، توجه داشتن به امری یا کسی،
حل جدول
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
اعتنا کردن. [اِ ت ِ ک َ دَ] (مص مرکب) اهتمام کردن. (از ناظم الاطباء). اِعتِداد. (از منتهی الارب). توجه کردن بچیزی. اهمیت دادن بدان. و رجوع به اعتداد شود.
- بی اعتنایی کردن، بدون فکر و اندیشه کاری کردن و بی اهتمامی نمودن. (از ناظم الاطباء).
فارسی به ایتالیایی
indifferente
معادل ابجد
522