معنی اغوز

لغت نامه دهخدا

اغوز

اغوز. [اَ وَ] (ع ص) مهربان. || نیکی کننده بر خویشاوندان و بسیارخیر بر ایشان. (منتهی الارب) (آنندراج).

اغوز. [اَ غ َ / غُو] (اِ) در تداول مردم آمل، گردکان. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به گردکان شود. || (پسوند) مزید مؤخر امکنه، مانند لوته اغوز. (یادداشت بخط مؤلف).

اغوز. [اُ غُزْ] (اِخ) صورتی از اُغُز. رجوع به اغز و غز و اغوزخان شود.

اغوز. [اُغُزْ] (اِخ) در حکایات اقوام اغوز که پسرزاده ٔ ابوبجه خان پسر نوح پیغمبر است. (جامعالتواریخ رشیدی).

اغوز. [اَ وَ] (اِخ) حذیفهبن اسیدبن خالدبن اغوز، صحابی است و آن را اغوس نیز خوانند. (منتهی الارب).

حل جدول

اغوز

ماک، فله

گویش مازندرانی

اغوز

گردو

معادل ابجد

اغوز

1014

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری