معنی افسونگر
فرهنگ عمید
آنکه پیشهاش افسون کردن و افسون خواندن است، کسی که افسون میخواند، ساحر، جادوگر، افسونخوان،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جادوگر، ساحر، معزم، دلفریب، طناز، عشوهگر، فتان، فریبنده
فارسی به انگلیسی
Captivator, Charmer, Enchanter, Enchanting, Glamorous, Glamourous, Spellbinder, Wizard
فارسی به ترکی
afsuncu
فارسی به عربی
حوریه البحر، ساحر
فرهنگ فارسی هوشیار
جادوگر، ساحر، مارگیر
فارسی به آلمانی
Hexerei (f), Wodu (n)
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
417