معنی افل

لغت نامه دهخدا

افل

افل. [اَ] (ع مص) غایب و ناپدید شدن. || خشک شدن شیر حیوان شیرده. (ناظم الاطباء).

افل. [اَ ف َل ل] (ع ص، اِ) تیغ رخنه دار. (آنندراج): سیف افل، تیغ رخنه دار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تیغ رخنه شده. (از تاج المصادر بیهقی). رخنه ٔ کارد و شمشیر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی). || (اِخ) نام شمشیر عدی بن حاتم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

افل. [اَ ف َ] (ع مص) شاد گردیدن. || خشک گردیدن شیر شیردهنده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

حل جدول

افل

غروب کننده

معادل ابجد

افل

111

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری